ولایت و بصیرت

راهکار های افزایش بصیرت را در چه چیزی می بینید؟

1. بالابردن سطح اطلاعات و دانش دینی مذهبی، سیاسی و اجتماعی آنان

2. عمق بخشی به اعتقادات و اطلاعات آنان

3. بالا بردن سطح بصیرت در معلمان و دبیران و اساتید آموزش و پرورش و دانشگاه ها

4. تدوین کتب درسی در راستای بصیرت افزایی

5. بر پایی همایش های ویژه بصیرت افزایی

6. ایجاد روح اخلاص ، معنویت ، ایمان ، غیبت و تقوا در نوجوانان

7. الگو سازی و نمونه پردازی از میان جوانان و معرفی آنان

8. همنشینی با دوستان ، اساتید و علمای بصیر

9. نوشتن کتاب درباره بصیرت و زندگینامه افراد بصیر و برگزاری مسابقه در این مورد

10. ساخت فیلم هایی دراین راستا و نمایش در صدا و سیما و ترویج از طریق سی دی

11. ساخت کارتنها و انیمیشن ها و وسائل بازی برای کودکان به منظور بصیرت بخشی

در مجموع موارد فوق اگر غیر مستقیم اقدام شود ، تاثیر بیشتری خواهد داشت.
 

3-به نظر شما آیا بیداری و هوشیاری غرب را می توان بصیرت دانست؟

درست است که در غرب تحولاتی در زمینه ی علوم تجربی و تکنولوژی و امثال اینها ایجاد شده ولی پیشرفت در این زمینه ها را نمی توان بصیرت نامید. حتی گاهی این پیشرفت ها مانع بصیرت است. ممکن است کسی در اثر این پیشرفت ها نگاهش به عالم ، خالق عالم ، حقیقت عالم و حقیقت انسان به واقع نزدیک شود و چشم دل ، چشم عقل و چشم باطن او را باز کند و او را بصیر کند. اما همیشه اینطور نیست و غرب از این پیشرفتها بصیرت افزائی نکرده است.

4- آیا بصیرت در جوامع دیگر وجود دارد؟ چگونه است؟ آیا متفاوت هست؟

در جوامع دیگر مقدار و نوع بصیرت فرق می کند. ممکن است بعضی در مسائل اجتماعی بیشتر بصیر باشد و بعضی در امور سیاسی و بعضی در امور دینی.

معمولا جوامعی که از آزادی محرومند و تحت سلطه استعمار گران قرار دارند و فرصت فکر کردن و تعقل و دانش اندوزی ندارند اینها از بصیرت کمتر برخوردارند. و نیز ملتهایی که بیشتر هیجانی و احساساتی آموزش می بینند و تربیت می شوند و عملی می کنند کمتر از بصیرت برخوردارند.

5- می توان با بیداری و هوشیاری بصیرت، کارهای خلاف کرد؟

اگر کسی بیدار و هوشیار و بصیر باشد اصولا در جهت خلاف نمی رود. پس کسی در هر زمینه ای از خلاف رفت، خلاف عقل، خلاف شرع ، خلاف عرف و خلاف قانون دلیل بر این است که این فرد در این مورد از بصیرت بی بهره است و زیرکی  در راه های انجام خلاف را بصیرت نمی گویند بلکه شیطنت و خودفریبی و لجبازی و خودسری است.

6- چند نمونه اسوه ی بصیرت در زمان قدیم و حال؟

در قدیم افرادی در اسلام مثل سلمان فارسی، ابوذر، عمار یاسر و از میان جوانان حارث بین مالک انصاری است که بعد از نماز پیامبر خدا از او احوال پرسی می کند . او در جواب می گوید به یقین رسیده ام... و بهشتیان و دوزخیان را با چشم خود می بینم.

یاران امام حسین(ع) همه افراد با بصیرت بودند اما سی هزار لشکر بنی امیه بی بصیرت و یا کم بصیرت بودند.

در زمان ما تمام شهدای ما، رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و افرادی مثل حسین فهمیده ها نمونه های بارز بصیرتند .

7- بصیرت جوانان و نوجوانان ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟

طیف عظیمی از جوانان ایران از بصیرت نسبتا بالائی برخوردارند ولی عده ای بصیرتشان عمیق نیست و متاسفانه طوفان تهاجمات فرهنگی و اعتقادی دشمنان به قدری شدید بوده که چشمان عده ای را شدیدا آزرده است و در مقابل این تهاجمات اقداماتی موثر و جامع و فراگیر صورت نگرفته است.

 در مصاحبه ای دیگر با جناب شیخ اسماعیل زارع، رئیس ستاد نماز جمعه شهرستان داشتیم و به دیگر سوالات ما پاسخ دادند:

1-معنای لغوی بصیرت؟

بینش فکری و اندیشه ای ، دیدگاه عاقلانه

2-بصیرت از نگاه شما؟

تشخیص صحیح بین حق و باطل با توجه به مشاهدات و اتفاقات.

3- راهکار های افزایشی برای بصیرت جوانان و نوجوانان؟

آگاهی و اطلاع رسانی صحیح و مستند و قانع کننده و معرفی الگو های برجسته دارای بصیرت مثل جوانانی که در کربلا به شهادت رسیدند.

4- اسوه های بصیرت در تاریخ؟

اگر بخواهیم زمان قدیم را در نظر بگیریم و برگردیم به طلوع اسلام و بلکه قبل از طلوع اسلام، خود پیامبر (ص) در سن 18 سالگی دارای بصیرت بسیار بالا بود و اگر بخواهیم باز به قبل از آن برگردیم، حضرت ابراهیم(ع) و جناب عیسی(ع) و پیامبران الهی و بلکه غیر پیامبران . نمونه والای بصیرت در سنین نوجوانی حضرت اسماعیل(ع) که وقتی پدر از خواب بیدار می شود و می گوید من در خواب دیدم که تورا برای خدا و به دستور خدا قربانی میکنم، حضرت اسماعیل عرضه می دارندکه (در قرآن می خوانید): "یا ابتا افعل ما تومر - پدر هر چه خداوند دستور داده انجام بده" ناراحت هم نباش. این یعنی بصیرت، یعنی فهمیدن پیامبر خدا و فهمیدن ماموریت پیامبر خدا.

خوب. در زمان های بعد در قصه کربلا، قاسم بن حسن بن علی به عنوان یک نوجوان سیزده ساله مشاهده می کنید که با تمام وجود وقتی که حضرت سیدالشهدا ماجرای کشته شدن همه را در فردا توضیح می دهد و می گوید کشته می شوید، مجروح میشوید، دست هایتان قطع می شود و چه وچه وچه...

حضرت علی اکبر، حضرت قاسم و دیگران هر کدام به نوعی سخن می گویند و حضرت علی اکبر سوال می کنند و می گویند: آیا ما به حق نیستیم؟ حضرت می فرمایند: چرا ما به حق هستیم. و ایشان در ادامه می گویند: اگر ما به حق هستیم پس مرگ ترسی ندارد. این یعنی بصیرت- کشته می شویم تا اینکه حق بماند. حضرت امام حسین(ع) وقتی توضیحات را می دهد مشاهده می کند که قاسم در فکر است. می پرسد: مرگ فردا را چگونه توصیف میکنی؟ ایشان عرض میکنند: "احلا من عسل- شیرین تر از عسل" . و البته خیلی های دیگر.

عبدلله (پسر امام مجتبی) یک نوجوان و یک پسر 11 ساله است. آخرین نفری که در آغوش امام حسین شهید می شود و اول دستش هم قطع می شود. این یعنی بصیرت. می توانست فرار کند و به لشکر دشمن پناه بیاورد و زنده بماند و فاصله ای هم نبود.

5- و نمونه های بعد از جریان عاشورا؟

فراوان بودند ائمه طاهرین. اگر من بخواهم کم سن و سال ترین را مثال بزنم، حضرت امام جواد در سن هفت سالگی و امام زمان در سن پنج سالگی یعنی کودکی. و در کودکی تشخیص و اثبات و ادعای امامت حق، به همین راحتی.

باز لابه لای جوان ها در قصه کربلا مثلا حضرت عباس را نگاه کنید. امام سجاد(ع) وقتی می خواهد حضرت ابولفضل را توصیف کند می گویند:

"خدا رحمت کند عموی ما ابوالفضل را که یک بصیرت بسیار والایی داشت، این را از کجا می دانیم، شما نگاه کنید در بعد از ظهر نهم محرم که شمر یک امان نامه می آورد و می گوید: قبیله خواهرم کجا هستند؟ میگوید: خواهرزاده های من کجا هستند؟

بعد بی اعتنا می شوند و جوابی نمیدهند. بار دوم و سوم داد می زند و می پرسد. امام حسین هم به حضرت عباس می گوید برو ببین چه می گوید. حضرت عباس می آید و می گوید: چکار داری شمر؟ می شنود: یک امان نامه آوردم برای خودت و برادرانت و مادرت ام النبی- کاری به بقیه ندارم بیاین اینطرف" و این جا است که بصیرت بالای حضرت عباس یک جواب کوتاه اما قوی می دهد و می فرمایند: برو تا سرت از بدنت جدا نکردم. چرا که من یک موی امام را با تمام دنیای شما عوض نمی کنم.

این است بصیرت- و در زمان های بعدی هم که می آییم و در زمان بعد از ائمه . نظریه اینکه ما اعتقاد داریم شیعه با دو بال پرواز می کند یکی بال سرخ عاشورا و دیگری بال سبز انتظار.

خوب داریم میبینیم که در ماجرای انقلاب جوان های بسیاری بودند که با بصیرت بالای خود و آگاهی های فراوان راه افتادند و در خیابان آمدند و شعار دادند و کاخ را زیر و رو کردند- تسخیر لانه جاسوسی بهترین سند برای بصیرت جوانان و نوجوانان است حداقل در اوایل انقلاب.

 6- بصیرت در جوامع دیگر را چگونه ارزیابی میکنید؟مثلا مصر؟

عرض کنم که ما باید اول به خودمان ایرانی ها تبریک بگویم اتفاقا از سر اخلاص نه از سر غرور چون غرور گاهی کار دست آدم ها می دهد. از طرف اخلاص و وقار به خودمان ایرانی ها تبریک بگویم که شدیم مرکز صدور انقلاب های هدف دار عاقلانه و مردمی. این خیلی خیلی مهم است انقلاب های مردمی عاقلانه، مردم یک جورایی حق و باطل را از هم تشخیص می دهند، ایران شده محور. شما میگویید مصر، من می گویم تونس. تونس هم همین طور است، لبنان هم همینه. کشور های دیگر هم هستند. فراوان داریمدر اقسا عالم نه فقط خاورمیانه، جاهای دیگر. خوب اگر همین جوان ها بصیرت نداشتند توی بازار و خیابان نمی آمدند پرچم به دست بگیرند و علیه حکومت راه پیمایی کنند.

حالا شما گفتید مصر، من تونس را مثال می زنم. 30 سال در تونس اذان گفتن ممنوع بود. خوب جوان ها بودند که آمدند و بلندگو های مسجد را روشن کردند و اذان گفتند و اولین نماز جمعه را دریک میدان وسیع در وسعت دید جهانیان نماز جمعه برپا کردند،یعنی بصیرتشان،آگاهی شان  فهمشان آن هم فهم دینداری شان با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران. این برایشان شد یک مایه عبرت و شروع به کار کردند. و انتظار هم داریم که انشاالله خاورمیانه جدید اسلامی به زودی زود اتفاق بیفتد.

7- به نظر شما ارتباط بصیرت با انسانیت چیست؟

اصلا بصیرت انسان ساز است. اگر بصیرت نباشد انسان ها تباه می شوند، نابود می شوند. من از قصه کربلا مثال می زنم: وقتی مختار قیام میکند. اینها را دانه دانه می گیرد استنتاق می کند یا آنها را تخلیه اطلاعات می کند واز همه اعتراف می گیرد و برای همه تک تک، دادگاه تشکیل می دهد. می پرسد تو چرا آمدی کربلا؟ یعنی دو سوال می پرسد یکی اینکه چرا آمدی مقابل حسین جنگیدی ؟ یکی اینکه در جنگ چه کارهایی انجام دادی؟ این دو سوال عمده مختار است به طور مثال به یکی می رسد و می گوید تو اهل کجا هستی؟ "کوفه" چرا آمدی مقابل حسین جنگیدی مگر حسین را نمی شناختی مگر جزء 12 نفری نبودی که امضا کردند " به من، 3من خرما دادند، گفتند شما بیایید در جنگ "همین سیاهی" لشکر هم باشید کافی است. نمی خواهد بجنگید، سیاهی لشکر باشید که حسین و یارانش بترسند. بعدا که برگشتی خسارت را جبران می کنیم. یعنی چه؟ دنیا پرستی و سادگی گری این است که اگر بصیرت نباشد انسان تباه می شود.

کار به جایی می رسد که شمر وقتی روی سینه امام می نشیند می گوید: من حسین را کشتم قربة الی الله . بصیرت نیست دیگر. ابن ملجم وقتی می خواهد حضرت علی را بکشد، شمشیر را بالا می برد و می گوید: علی را می کشم قربة الی الله، بصیرت نیست، امام شناسی نیست، در حالی که همان خوارج که مثال زدم، ابن ملجم را، خوارج پیشانی شان پینه بسته بود و دائم در سجده بودند و کثیر الذکر.

 در آخرین مصاحبه با جناب سرهنگ تقی پور، فرمانده کل نیروی انتظامی شهرستان داشتیم، به سختی توانستیم موقعیت مصاحبه را فراهم کنیم، و ایشان به سوالات ما جواب های کلی داده اند:

بصیرت نباشد عمل نیک هم نیست. بی بصیرتی همراه با کوری است. برای تعریف بصیرت می توانم یک داستان از مولانا را بیان کنم. مولانا می گوید: سه ماهی در برکه ای بودند، ماهی گیری آمد و خواست ماهی بگیرد. ماهی ها از قصد صیاد با خبر شدند. اولین ماهی از برکه بیرون پرید و مرد. دومین ماهی خودش را به مردن زد. وقتی ماهی گیر صیدش کرد دید مرده و آن را به داخل آب انداخت و زنده ماند. اما سومین ماهی هیچ عملی انجام نداد و در دام صید گرفتار شد.

بصیرت یعنی رفتار دومین ماهی. بصیرت یعنی در عمل بصیر باشی.

در کشور ما بیشتر مردم و مسئولین حرف های خوب برای گفتن زیاد دارند اما عمل نه. باید عمل آنان را دید، باید اسوه های بصیرت را شناخت.

همه ی اقشار جامعه باید بصیرت داشته باشند ، چه مکانیک ، چه نیروهای انتظامی ، چه مسئولین، چه... اگر بصیرت نداشته باشیم هیچ کاری به درستی پیش نمی رود.

جوانان ایرانی بهترین جوانان هستند. زمینه ها را باید برای آن ها فراهم کرد تا به فهم و بصیرت برسند. با زور و جبر هم نمی توان بصیرت را افزایش داد.

انسان اگر بصیر باشد تن به ذلت نمی دهد. بصیرت در جامعه باشد چرا باید چندین طبقه اجتماعی در جامعه وجود داشته باشد. چرا عده ای از جوانان نمی توانند دانشگاه آزاد بروند.

اگر قرار باشد طبقات اجتماعی وجود نداشته باشد و همه مساوی باشند، آن وقت حکومت تبدیل به حکومت کومونیسمی نمی شود؟

نه من نمی گویم همه یک حقوق دریافت کنند بلکه می گویم امکانات برای همه مساوی باشد. همه یک سهم از امکانات موجود ببرند.

راهکار های افزایشی بصیرت از نظر شما چیست؟

1-    شناختن و نشان دادن الگو ها و اسوه های بصیرت

2-    بصیرت را وارد سیاست نکنند.

3-    کسانی را برای تدریس بصیرت بیاورند که نزد مردم مورد قبول و محبوب باشد.

 در مورد دومین راهکار توضیح دهید!

ببینید در هر جامعه ای هم مخالف وجود دارد هم موافق. اگر قرار باشد کسانی که موافق سیاست آن جامعه باشند ، بصیر و مخالفان را بی بصیرت بخوانند، اشتباه است. شاید کسی مخالف بود اما دارای بینش و بصیرت والایی بود. به نظر من اگر بصیرت وارد سیاست شود دیگر بصیرتی نمی ماند.

  • حسن صیادی

اطلاعات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی