ولایت و بصیرت

قرآن کافیه رهبر نمیخواهیم!!!

چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۱۲ ب.ظ


قرآن

انسان ها در یک جامعه همانند مهره ها ودانه های یک تسبیح اندکه اتحاد و اجتماع انها به وجود نخ آن تسبیح است و نیز ارزش داشتن آن نیز به وجود آن نخ است، اگرآن نخ پاره شودنه اجتماع واتحادی برایشان خواهد بود و نه ارزش و قیمتی خواهند داشت. آری رهبر در یک جامعه چنین نقش حیاتی و اساسی دارد بر این اساس امام علی علیه السلام درنهج البلاغه مکررلزوم یک حکومت مقتدر را تصریح کرده است. ایشان درخطبه 146 می فرمایند: «و مکان القیم بالامرمکان النظام من الخرزیجمعه ویضمه فاذاانقطع النظام تفرق و ذهب ثم لم یجتمه بحذافیره ابدا» جایگاه رهبری یک نظام به منزله رشته ای است که مهره هاراجمع ونظام می بخشد و با گسسته شدن رشته تمامی مهره ها پراکنده می شوند و چه بساکه دیگر کنار هم جمع و متحد نشوند. آن حضرت با فکرخوارج که در آغاز مدعی بودند،با وجود قرآن از حکومت بی نیازیم مبارزه کرده است. آنان با برداشت نادرست از توحید درصدد نفی حاکمیت امام علی برآمدندو با استناد به اینکه حاکمیت اختصاص به خداوند دارد(لاحکم الالله)گفتند امام حق حاکمیت ندارد.حضرت در برابر این انحراف فرمود: «کلمه الحق ویرادبه الباطل نعم انه لاحکم الاالله ولکن هۆلاءیقولون لاامرة الاالله وانه لابدللناس من امیربرّاوفاجریعمل فی امرته المومن ویستمع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفیء و یقاتل به العدو و تأمن به السبیل و یوخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح برّ و یستراح من فاجر» (نهج البلاغه،فیض الاسلام،خطبه40). سخن حقی است که از آن اراده باطلی می شود. اری نیست حکمی مگر از جانب خداوند ولکن ایشان می گویند ریاست فقط برای خداست و حال آنکه مردم مجبورند امیر و خلیفه ای داشته باشند، نیکوکارباشد یا بدکار، که در دوران حکومت او شخص مۆمن اعمال خویش را انجام دهد و کافر هم به بهره های دنیای خود برسد و خداوند درزمان او هر که را به اجل مقدر می رساند و به توسط او مالیات جمع می گردد و دشمن سرکوب می شود و راهها ایمن می گردد و حق ضعیف و ناتوان از قوی و ستمکار گرفته میشود تا نیکوکار در رفاه و از شربدکار آسوده ماند. پاسخ مولا به شبهه خوارج، استدلال به فطرت است؛ زیرا ضرورت نیاز جامعه به نظام امری بدیهی است و این جز با رهبری،امکان پذیرنیست.

سه علت برای لزوم حکومت و وجود امام برای رهبری امت اشاره فرموده است: برای اجرای قوانین و جلوگیری از تجاوزات و تعدیات مردم نسبت به یکدیگر، حیات وبقاء هرملتی بستگی به وجودحکومت وزمامدارداردواینکه حفظ اصول و فروع دین و مکتب بستگی بوجود امام و رهبر دارد

امام در این سخن درصددتبیین ضرورت حکومت و رهبری است، نه مشروعیت بخشیدن به حکومت فاجر. امام در این صدد است که حتی حاکمیت جائر، برهرج و مرج ترجیح دارد. (خاتمی،سیداحمد،درسایه سارحکمت علوی،ص15) آن حضرت درسخنی فرمودند: «والٍ ظلوم غشوم خیرمن فتنة تدوم» (غرر و دررالکلم ،ج6،ص236،شماره10109.) ولی ستمگرکینه توزازفتنه وهرج ومرج مدام بهتراست. ودرجای دیگری میفرمایند: «اسدحطوم خیرمن سلطان ظلوم وسلطان ظلوم خیرمن فتن تدوم» (بحارالانوار،ج72،ص359.) شیردرنده بهترازسلطان ستمگروسلطان ستمگربهترازفتنه ای است که مداوم باشد. نظیر این عباراتی که ازحضرت علی علیه السلام پیرامون لزوم حکومت داشتن امیر و حاکم ذکر کردیم روایت معروفی است که مرحوم صدوق در کتاب علل الشرایع ازفضل بن شاذان نقل میکند و فضل ازعلی بن موسی الرضا علیه السلام، دراین حدیث امام به سه علت برای  لزوم حکومت و وجود امام برای رهبری امت اشاره فرموده است: برای اجرای قوانین و جلوگیری از تجاوزات و تعدیات مردم نسبت به یکدیگر، حیات وبقاء هرملتی بستگی به وجودحکومت وزمامدارداردواینکه حفظ اصول و فروع دین و مکتب بستگی بوجود امام و رهبر دارد (طاهری خرم آبادی،سیدحسن، ولایت فقیه وحاکمیت ملت، ص52).

ضرورت نیاز جامعه به نظام امری بدیهی است و این جز با رهبری، امکان پذیرنیست. امام در این سخن درصددتبیین ضرورت حکومت و رهبری است، نه مشروعیت بخشیدن به حکومت فاجر. امام در این صدد است که حتی حاکمیت جائر، برهرج و مرج ترجیح دارد

همچنین ایشان نادیده گرفتن هشدارهای به موقع رهبر را پشیمانی برای مردم بیان کردند و این هشداررا می دادند که رهبر زعیم امت است و همواره مصالح آنان را در نظر دارند. بر امت است که همواره به رهنمودها و هشدارهای او توجه کنند و از توجیه و تفسیر فرمان رهبر اجتناب نمایند. و نمونه ای ازاین توصیه مولا جریانی است که درجنگ بامعاویه پیش آمد: درجوی که خوارج در انکارحکومت پافشاری می کردند؛ امام به اردوگاهشان رفت و همه را فراخواند و با صدای بلند فرمود: سخن نگویید، گوش به حرف من بدهید، قلب شما متوجه من باشد از هر کسی گواهی خواستم اطلاعاتش رادراختیارمن بگذارد.سپس امام مطالب طولانی برای آنان فرمود. از جمله: مگرموقعی که یاران معاویه از روی نیرنگ ، حیله، مکر و خدعه قرآن ها را بر سر نیزه کردند، شمانگفتید: اینها برادران و هم کیشان ماهستند. از مادر خواست گفتگوکرده اند و قضاوت رابه کتاب خدای عزیزگذاشتند. نظر مااین است که پیشنهادشان را قبول کنیم و نگرانی هایشان رابرطرف گردانیم؟َ! مگرمن درآن موقع نگفتم: به جنگ ادامه دهید! راه خودرابروید! درجنگ دندان روی هم فشاردهید وگوش به فریادمخالف ندهید. اگر حرفش رابپذیرید، ملت راگمراه می کند و اگر اعتنا نکردید، ذلیل می گردید! در واقع امام با این سخنان، آفت عدم وجود رهبری و توجه به هشدارهای رهبری راتبیین فرمود و به انان گوشزد کرد که به فرمان وهشداررهبری گردن نهند. ( جعفری ،سیداصغر،سیره دفاعی امام علی، ص196 )

                                                                                                                                         فرآوری: فاطمه زین الدینی

بخش نهج البلاغه تبیان   


منابع:

نهج البلاغه

غررالحکم

بحار الانوار

جعفری ،سیداصغر،سیره دفاعی امام علی، طاهری خرم آبادی،سیدحسن،ولایت فقیه وحاکمیت ملت،

خاتمی،سیداحمد،درسایه سارحکمت علوی

 

  • حسن صیادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی