ولایت و بصیرت

بصیرت در نهج البلاغه

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۵ ب.ظ

 دست حکمت آمیز خداوند، به منظور دست یابی انسان به اسرار هستی و درک و دریافت جهان طبیعت و بازشناسی زیبایی ها و شگفتی های آن، ابزار خاصّی در وجود او آفریده است که از آن به »چشم« و »بَصَر« تعبیر می شود و نقش آن در زندگی، سرنوشت ساز و فقدان آن، فقدانِ درک بخش عظیمی از زیبایی های جهان است.

 خداوند متعال، برای تجزیه و تحلیل مسائل معنوی و غیرمادّی عالَم نیز، وسیله ای در انسان تعبیه کرده است که از آن به بصیرت و بینش یاد می شود و در نقش آفرینی و اثربخشی بالاتر از چشم جسمانی است و نبودن آن، به تحجّر و تجمّد، عوام اندیشی و پیروی کورکورانه انسان می انجامد.

 مفهوم و ارزش بصیرت

 بصیرت از ماده بَصَر به معنای بینایی و به مجاز، آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن است و نیز به معنای نیروی باطنی است که سالک با آن، حقایق و باطن امور را درمی یابد. بصیر کسی است که به مصالح و مفاسد خود آگاه باشد و ضرر و نفع خود را(فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوری، ج 2، ص 984، انتشارات سخن، چاپ دوم، 1382)

 تشخیص دهد و بداند که چه چیزی او را اصلاح می کند و چه چیزی او را به وادی فساد می کشد. بصیرت، چشم بینای دل و نورافکن قوی برای تشخیص حق از باطل است.(منهاج البراعة، میرزا حبیب اللَّه خوئی، ج 9، ص 212؛ مکتبة الاسلامیة، چاپ سوم، 1398 هجری)(حاکمیت دینی، علی سعیدی، ص 210)

 1. اساس خودشناسی:

 سؤال از ارزش بصیرت، سؤال از ارزش نورافکن و نقش آفرینی آن در ظلمت است. فرد بصیر بسان حامل چراغ فروزان است که هیچ گاه در تاریکی نمی ماند. به دلیل اهمیت بصیرت، شخصیت آسمانی امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام خود را با همین صفت معرفی می کند و دوری از فریفتگی و فریبندگی را در گرو آن می داند:

 وَ اِنَّ مَعِی لَبَصیرتی ما لَبَّسْتُ عَلی نَفْسی وَ لالُبِّسَ عَلَی(نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه 10)

 بی گمان بینش من مرا همراه است. هرگز خود را نفریفته ام و کسی هم نتوانسته مرا بفریبد.

 از بافت ادبی و بلاغی این سخن بلیغ علوی برمی آید که اگر کسی خود را نفریبد، فریب دیگران را هم نمی خورد. انسانی که درباره خود اندیشه جدی دارد، هرگز اندیشه های غرض آلود دیگران او را نمی فریبد. یکی از دانشمندان می گوید:

 اگر تو خود را نشکنی کسی نمی تواند تو را شکست بدهد. اگر تو خود را نابینا نکنی کسی نمی تواند تو را کور کند. اگر تو خود را فانی و نابود نسازی هیچ عاملی قدرت نابود ساختن تو را ندارد.(ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، ج 3، ص 195، دفتر نشر فرهنگ، چاپ اول، 1358)

 امام علیه السلام در این گفتار کوتاه و نغز خود، به یک قانون مهم اجتماعی اشاره می کند و آن این که »تغییر« و »تثبیت« سرنوشت هر کس در دست خود اوست و خواسته های دیگران نیز بر محور خواسته های خود او دور می زند.

 دلیل صحت این قانون این است که هیچ قدرتی راهی به شخصیت آدمی ندارد، زیرا خداوند متعال شخصیت را در یک منطقه ممنوعه قرار داده است که تنها خود انسان اجازه ورود به آن را دارد و بس. اگر آدمی با دست خود حرمت این منطقه را نشکند، هرگونه وسیله فریب و شکست و اخلال که تصور گردد از سطوح ظاهری شخصیت آدمی عبور می کند ولی نمی تواند وارد آن منطقه شود.(همان)

 2. امر به بصیرت:

 در اهمیت و ارزش بصیرت همین بس که اولیاء خدا و پیشوایان معصوم با الهام از قرآن کریم، پیروان خود را به کسب بصیرت و به دست آوردن آگاهی های جهت بخش، امر می کردند و امر مستقیم آنها، حکایت از ارزش و نقش آفرینی آن مقوله دارد. حضرت علی علیه السلام در وفات پیامبراکرم صلی الله وعلیه وآله عموم مردم را به بصیرت امر می نمود:

. .. فَانْفُذُوا عَلی بَصائِرِکمْ(نهج البلاغه، خطبه 197، ص 412)

. .. پس ای مردم با دل بینا حرکت کنید!

 افزون بر آن، افراد خاصّی را نیز به کسب بصیرت امر می فرمود. از جمله در نامه ای به محمدبن ابی بکر، نماینده خود در سرزمین مصر نوشت:

 فَاَصْحِرْ لِعَدُوِّک وَامْضِ عَلی بَصیرَتِک(همان، نامه 34)

 و اینک تو به صحنه درآی با آگاهی و با بینش خاص خود به سوی دشمن بتاز.

 3. بصیرت، ارمغان ولایت:

 سیره عملی امیرمؤمنان علیه السلام و دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام در مورد همه امور بر مدار بصیرت بود یعنی همه جا با تحلیل و بصیرت، عمل می کردند و هرگز بدون سنجش و تدبیر عمیق وارد عمل نمی شدند.

 پیروان آن بزرگان نیز باید معارف و مواضع آنان را به همین شیوه تحلیل نمایند و از کارهای ائمه علیهم السلام به طور شکلی و قالبی پیروی ننمایند.

 مثلاً اگر امام صادق علیه السلام دستور دادند که مساجد خود را با »شمع« روشن کنید ما نباید به بهانه احیای سنّت آن امام علیه السلام فقط شکل آن کار را در نظر بگیریم و بدون تحلیل و تطبیق همان گونه عمل کنیم و در مساجد و مشاهد مشرفه همچون حرم ائمه علیهم السلام شمع روشن کنیم. بلکه آن کلام امام علیه السلام را به عنوان یک قانون، با شرایط زمان و مکان انطباق بدهیم. جامه زمان امام را از آن بر کنیم و لباس زمان خود، بر تنِ آن کنیم و بدانیم که مقصود امام علیه السلام روشن نگه داشتن اماکن مقدس و مجامع مسلمانان است، چه به صورت شمع همانند زمان صدور این گفتار، و چه به صورت استفاده از برق در زمان حاضر.

 اگر بدون بصیرت لازم پیش بتازیم و فقط به ظواهر کارهای امامان علیه السلام توجه کنیم و باطن امورشان کاویده نشود، در چنین شرایطی تفقه و تعمق و تجزیه تحلیل جای خود را به تقلید جامد و راکد می سپارد و جامعه دینی دچار »نصّ زدگی« و نوعی »اخباری گری« می شود.

 نقل است که یکی از فرزندان امام صادق علیه السلام به نام »اسماعیل« وفات کرد، امام علیه السلام فرمودند که بر کفن او نوشته شود:

 اِسْماعیلُ یشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلَّااللَّه(بحارالانوار، ج 47، ص 248، چاپ ایران)

 اسماعیل گواهی می دهد که خداوند یگانه است و جز او خدایی نیست.

 پس از آن، گروهی از اخباریین وصیت می کردند که بر کفن شان بنویسند »اِسْماعیلُ یشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّه« و حال آن که اسم شان چیز دیگری بود. نه اسماعیل. هنگامی که علّت این کار از آنها پرسیده می شد می گفتند: امام این طور فرموده است. ما هم همین کار را انجام می دهیم و نباید به شکل کار و قالب آن دست زد.

 این نوع کارها به نام تعبد و تقدّس و اطاعت از امام معصوم انجام می پذیرفته در حالی که ائمه علیهم السلام از پیروان خود چنین پیروی ها را نمی طلبند، بلکه دوست می دارند که آنان با چشم باز و بصیرتِ نافذ عمل کنند و از ساده اندیشی و تحجّر دوری جویند.

 4. بصیرت شرط شکوفایی علم و حکمت:

 بینش درونی بسان آهن رباست که آهن را به خود جذب می کند و اگر نیروی مغناطیسی آن ضعیف باشد هر چند در نزدیکی آن هم قرار دهند به خود جذب نمی کند. افرادی که بصیرت دارند علم و معرفت جذب می کنند بسان نیروی مغناطیسی و آهن ربا که قطعه آهنی را به سوی خود جذب می کند و آن که فاقد بصیرت است توان جذب علم و دانش را هم ندارد به همین جهت تنها افراد بصیر به مرحله یقین نائل می شوند و این صریح نهج البلاغه است:

 یقین نیز بر چهار پایه استوار است: بینش هوشمندانه، دریافت حکیمانه واقعیت ها، پندگرفتن از حوادث روزگار، و پیمودن راه درست پیشینیان. آن که با بینش و هوشمندی دیده بگشاید، حکمت را نمایان بیند و کسی که حکمت نمایانش شود عبرت را بشناسد و کسی که به درستی عبرت آموزی را بشناسد، گویا چنان است که با گذشتگان می زیسته و با نسل های گذشته در تاریخ حضور داشته است.(نهج البلاغه، حکمت 31)

 کمیل بن زیاد نخعی می گوید: شبی امیرمؤمنان علیه السلام دست مرا گرفت و از شهر بیرون برد و چون به صحرا رسید، آهی عمیق کشید... و در حالی که با دست خود به سینه مبارکش اشاره کرد فرمود:

 در این پهنای سینه، دانش فراوانی انباشته است، ای کاش کسانی را می یافتم که بار رسالتش را به دوش می کشیدند! چرا، تیزهوشانی را می یابم که اعتماد را نشایند، کسانی که دین را به عنوان ابزاری برای اهداف مادی به کار می گیرند با نعمت های خدا و با برهان های الهی به بندگان و اولیایش فخر می فروشند و خودنمایی می کنند. دسته دیگر کسانی هستند که تسلیم و منقاد پرچمداران حقّند اما بی آن که ژرف اندیشی لازم داشته باشند با اولین شبهه که پیش آید آتش شک در دلشان شعله می کشد. نه آن گروه و نه این دسته دوم صلاحیت فراگیری این علوم و اسرار را ندارند.(همان، حکمت 147)

 عوامل بصیرت

 1. یاد خدا:

 ذکر خدا، چه به صورت قلبی و چه به صورت قالبی و زبانی آثار و خیرات و برکاتی دارد که »بصیرت فزونی« از جمله آنهاست. یاد خدا دل را از انواع آلودگی ها، شستشو می دهد و آن را برای دریافت حقایق بیرونی و تفکر باطنی و کسب بصیرت آماده می سازد. امیرمؤمنان علیه السلام بر آن تصریح می کند:

 اِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالی جَعَلَ الذِّکرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ العَشْوَةِ، وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَة(نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه 222)

 همانا خدای سبحان و بزرگ، یاد خود را روشنی بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود و چشم پس از کوری بنگرد، و انسان پس از دشمنی رام گردد.

 2. خودسازی:

 آماده سازی زمین زراعی و بذرافشانی صحیح در آن و نیز پاکسازی مزرعه از علف های هرز و آفت زدایی به موقع، محصول مرغوب و مطلوب در پی دارد. روح و روان آدمی نیز چنین است. کسب صفات و اعمال خداپسند و زدودن صفات ناپسند و اصولاً تربیت صحیح، به انسان بینش الهی می دهد. امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام این حقیقت را در موارد مختلفی بیان فرموده است. از جمله پس از شمارش برخی از صفات اهل حق و مؤمن آگاه می فرماید:

 قَدْ اَبْصَرَ طَریقَهُ وَ سَلَک سَبیلَهُ وَ حَرَفَ مَنارَهُ وَ قَطَعَ غِمارَهُ وَاسْتَمْسَک مِنَ الغری بِاَوْثَقِها وَ مِنَ الْجِبالِ بِاَمْتَنِها فَهُوَ مِنَ الْیقینِ عَلی مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ...(همان، خطبه 87، صفحه 146)

 (مؤمن بصیر با تزکیه نفس و زهد و اخلاص خود را از نابینایی رهایی بخشیده) و راه هدایت را با بصیرت دریافته و در آن گام نهاده و نشانه های این راه را به خوبی شناخته و از امواج متلاطم شهوات گذشته است. از میان دستگیره های هدایت، به مطمئن ترین آنها چنگ زده و از رشته های (نجات) به محکم ترین آنها متمسّک شده است؛ به همین دلیل در مقام یقین به آنجا رسیده که (حقایق را) همانند نور آفتاب می بیند.

 3. تلاوت قرآن:

 تلاوت آیات قرآن - به ویژه همراه با تدبر عمیق - به دل و درون انسان صیقل و جلا می دهد و آیینه قلب را برای انعکاس حقایق و جوشش معارف، شفاف می سازد و بینش و بصیرت به انسان می دهد و این وعده محتوم و مجرب اولیای خدا و پیشوایان معصوم علیهم السلام است. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:

 این کتاب خداست که با آن بینش می یابید، گویا و شنوا می شوید کتابی که هر پاره اش، دیگر پاره را بیان گر و هر بخش، دیگر بخش را گواه است. در شناخت خدا، به چندگانگی نگراییده است که همراه خود را از خدا منحرف کند.(همان، خطبه 133)

 4. نفی وابستگی های مادّی:

 وزنه نه چندان سنگین در پای پرنده آن را از پرواز باز می دارد و زمین گیر کرده و محدودش می کند. آدمی نیز چنین است. وابستگی مادّی او را از جهات معنوی محدود می سازد ولی قطع علاقه ها و وابستگی ها، او را در نگرش و گرایش آزاد می کند و به دید و نگاه او توسعه می بخشد و بصیرت او را روزافزون می کند و این سخن امیر سخن علی بن ابی طالب علیه السلام است که می فرماید:

 و همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوی دنیا را نمی نگرند، اما انسان آگاه، نگاهش از دنیا عبور کرده از پس آن سرای جاویدان آخرت را می بیند. پس انسان آگاه به دنیا دل نمی بندد، و انسان کوردل تمام توجه اش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه برگیرد، و نابینا برای دنیا توشه فراهم می کند.(همان)

 موانع بصیرت

 1. آرزوهای بلند:

 یکی از آفات روحی و معنوی آمال و آرزوهای طولانی، خشک شدن چشمه سارهای بصیرت است. آرزوهای دراز و چه بسا دست نایافتنی، عقل و اندیشه انسان را خواب آلود می سازد. از این رو امیرمؤمنان علیه السلام از آن به خدا پناه می برد و می فرماید:

 نَعُوذُبِاللَّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ(نهج البلاغه، خطبه 224، محمد دشتی)

 از خواب آلودگی عقل و زشتی لغزش ها به خدا پناه می برم.

 »سُبات« در اصل به معنای قطع است و چون آدمی با به خواب رفتن از این عالم تصرفات و آلام و لذایذ آن و نیز از انجام هر نوع اعمال خیر، قطع ارتباط می کند به همین مناسبت از خواب به »سُبات« تعبیر می شود و کسی که بصیرت و بینش درونی خود را از دست می دهد گویا، عقل او به خواب رفته و دیده های درون بین او بسته شده است.(التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، ج 5، ص 17، چاپ سوم دارالکتب العلمیة، بیروت، 1430)

 با نظر به این بازتاب آرزوهای طولانی است که حضرت علی علیه السلام آن از موانع مهم بینش و عقل و اندیشه آدمی می شمارد و می فرماید:

 وَالاَمانِی تُعْمی اَعْینَ الْبَصائِر(نهج البلاغه، حکمت 275)

 آرزوها، چشم بصیرت را کور می کنند.

 2. وابستگی ها و عشق های کاذب:

 امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:

 هر آن کس که به چیزی عشق ورزد، آن عشق، چشم او را کور و قلبش را بیمار می کند چنین فردی با چشم ناسالم می نگرد و با گوش ناشنوا می شنود زیرا که بی گمان، شهوت ها پرده خردش را دریده اند، و دنیا قلبش را میرانده است و او را با تمام وجود شیفته خود ساخته است. چنین است که او برده دنیا و دنیاداران می شود، همسو با سایه دنیا به هر سو می گردد و به هر جا روی می آورد.(نهج البلاغه، خطبه 109)

 3. فتنه های اجتماعی:

 گاهی مسائل مهم سیاسی و اجتماعی زمان، در قالب فتنه ها و شبهه های بسیار پیچیده و به صورت تندباد، جریان می یابد، در حدی که التهابات و گردوغبار آنها، مانع از تشخیص دقیق ماهیت و هویت آنها می گردد و حتی برخی از افراد هوشمند و آگاه جامعه نیز از تمییز خطوط حق و باطل آن حوادث ناتوان و در موضع گیری ها، حیرت زده و سرگردان می شوند. در چنین موقعیتی باید صبر پیشه کرد تا گردوغبار فتنه بخوابد و آن صحنه به روشنی پدیدار شود. نهج البلاغه، این موقعیت خطیر را به صورت زیبا و واقع گرایانه ترسیم می کند:

 فتنه ها آنگاه که روی آورند با حق شباهت دارند و چون پشت کنند حقیقت چنانکه هست، نشان داده می شود. فتنه ها چون می آیند شناخته نمی شوند، و چون می گذرند شناخته می شوند. فتنه ها چون گردبادها می چرخند، از همه جا عبور می کنند، در بعضی از شهرها، حادثه می آفرینند و از برخی شهرها می گذرند.(نهج البلاغه، خطبه 93)

 با توجه به مانع بودن شبهات و فتنه های اجتماعی است که آن حضرت پیروان خود را از ورود به حوزه آنها باز می دارد و می فرماید:

 از شبهه - که مشتمل بر حق پوشی است - برحذر باش، زیرا دیری است که فتنه پرده های سیاهش را فروهشته و سیاهیش چشم ها را فراگرفته است.(همان، نامه 65)

 نشانه های بصیرت

 1. نگاه عبرت آموز:

 نوع نگاه، آیینه تمام نمای اندیشه است، آدمی آن گونه می نگرد که می اندیشد، آن که کور فکری دارد نگاهش محدود، و در مظاهر مادی محصور است خلاف آن که جولان فکری دارد نگاهش به پدیده ها در ابعاد ظاهر آنها، نمی ماند، بلکه شعاع دیدش به درون اشیا نیز راه می یابد بسان اشعه آفتاب که از ورای شیشه می تابد و حرارت و روشناییش به درون نفوذ می کند افراد هوشمند نیز باید نگاهشان نافذ و »عبرت آموز« باشد. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

. .. فَاِنّمَا الْبَصیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکر وَ نَظَرَ فَاَبْصَرَ وانتفَع بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَک جَدَداً واضِحاً یتجَنَّبُ فیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهاوی وَ الضَّلالَ فِی الْمَغاوی(همان، خطبه 153)

 بینا کسی است که از پی شنیدن بیندیشد و با هر نگاه، بینش نو یابد و از عبرت ها همواره سود برد، و سپس در راهی روشن و هموار به پیش رود و خویشتن خویش را از سقوط در پرتگاه ها و گمراهی در کژ راهه ها و بیغوله ها نگاه دارد.

 ولی افراد ساده اندیش و غفلت زده برخلاف اصحاب بصیرت حس گرا و ظاهربین هستند؛ علم و تجربه نشان داده است که اکثر مردم به محسوسات بیشتر از معقولات گرایش دارند و به مشهودات و ملموسات، بیش از نادیدنی ها، ارج می نهند و اندیشه خود را محدود می کنند، گواهی قرآن گویاترین دلیل این مدعاست:

 یعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا (روم: 7)

 (بیشتر مردم) فقظ ظاهری از زندگی دنیا را می دانند.

 این محدوداندیشی فراگیر است و اختصاص به امور سیاسی و اجتماعی ندارد. از خداشناسی و اعتقاد به مبدأ و معاد، تا شؤون سطحی زندگی مردم مشهود است.

 2. تغییر موضع:

 افراد بصیر هر چند ممکن است در شرایط خاصّی در انواع شبهات بیفتند و در مسیر فتنه ها قرار گیرند ولی به محض بازشناسی و تمییز حق از باطل، مسیر خود را تغییر داده و در حمایت از حق، موضع می گیرند. در نهج البلاغه به نمونه هایی از این افراد برمی خوریم. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به هنگام افشای سیاست استعماری و شیطانی معاویه، می نویسد:

 گروهی از مردم را با فریبها و شیطنتهای خود به هلاکت کشاندی و در موج جهالت غرقشان کردی در حدی که تاریکی های جهالت و غرور آنها را فرا گرفت از راه حق بیراهه رفتند مگر اندکی از آگاهان که مسیر خود را تغییر دادند، و پس از آن که تو رإ؛ششذ00 پشناختند از تو جدا شدند و از یاری کردن تو به سوی خدا گریختند، زیرا تو آنان را به کار دشواری واداشتی و از راه راست منحرف شان ساختی.(همان، نامه 32، ص 538)

 3. حرکت سنجیده:

 انسان بصیر، هدفمندانه حرکت می کند و بدون ارزیابی دقیق و دوراندیشانه، وارد میدان عمل نمی شود. امام امیرالمؤمنین در این باره فرمود:

 (شخص بابصیرت) پس از آن که با چشم دل ببیند، سرآغاز کارش دانستن این نکته است که آیا کاری که انجام می دهد به سود او است یا زیانش؟ اگر به سود اوست پیش برود و اگر به زیانش، در همان آغاز بازایستد زیرا کوشش بی دانش، حرکت در بیراهه را می ماند که رهروش هر چه پیشتر رود از هدف و مقصود خویش دورتر افتد. اما کسی که با آگاهی عمل می کند، به مانند کسی است که بر راه روشنی گام می نهد و پیش می رود.

 (با توجه به این هشدار) هر صاحب بینشی باید در حال خویش بنگرد و ببیند که در روند پیشرفت است یا پسگرد.(همان، خطبه 154)

 4. مشاوره:

 انسان بصیر، هر چند ممکن است در موضوعی بیندیشد و به نقطه مثبتی برسد و دست به اقدام زند ولی چه بسا در مواردی نتواند ابعاد موضوع را به درستی بسنجد. در این صورت لازم است با همفکران خود به مشاوره و تبادل رأی بپردازد زیرا که تبادل افکار، سبب باروری اندیشه ها می شود و از این راه می توان به حقایق تازه ای دست یافت و به خطاهای فکری پی بُرد؛ چنانکه حضرت علی علیه السلام می فرماید:

 مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الْخَطاء(نهج البلاغه، حکمت 173)

 هر آن که از آراء گوناگون استقبال کند، مواضع خطا را بازشناسد.

 و نیز فرمود:

 وَالْاِسْتِشارَةُ عینُ الْهِدایةِ وَ قَدْ خاطَرَ مَنِ اسْتَغْنی بِرَأْیهِ(همان، حکمت 211)

 مشورت چشم هدایت است آن که با رأی خود، احساس بی نیازی کند به کام خطر درافتد.

 5. زمان شناسی:

 صاحب بصیرت، زمان شناس و جریان شناس است. زمان شناسی یک شاخص روشن دارد و آن واقف بودن به حوادث سیاسی و اجتماعی و شناخت مبدأ، مسیر و مقصد آنهاست. با این تراز، می توان مقدار زمان شناسی اشخاص را به دست آورد اگر از حوادثی که رخ داده شگفت زده شد معلوم می شود که هنوز زمان خود را نشناخته و همچنان با مسائل جاری جامعه بیگانه است و اگر رویدادها او را به شگفت وانداشت و حوادث مهم را بسان مسائل ساری و عادی تلقّی نمود، معلوم می شود که او با زمان خود آشناست در حدی که گویا وقوع چنین پدیده هایی را انتظار می کشیده است. امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام می فرماید:

 اَعْرَفُ النّاسِ بِالزَّمانِ مَنْ لَمْ یتَعَجَّبْ مِنْ أحْداثِهِ(تصنیف غررالحکم، ص 480، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول)

 آگاه ترین مردم، نسبت به روزگار، کسی است که از پیشامدهایش شگفت زده نمی شود.

 فرد بصیر، مسائل جاری جامعه و مشکلات سیاسی روز را با مبانی و قواعد کلی انطباق می دهد و دچار شبهات و فتنه ها نمی گردد.

 6. دشمن شناسی:

 شناخت دشمن از مظاهر بصیربودن است. قرآن کریم در آیات بسیاری در مورد دشمن شناسی سخن گفته و پیروانش را به آن تشویق و ترغیب نموده است رسول اسلام صلی الله وعلیه وآله نیز در این باره هشدار داده و فرموده است:

 اَلا اِنَّ اَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاطاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصاهُ(بحارالانوار، ج 77، ص 179)

 بدانید عاقل ترین مردمان کسی است که پروردگار خود را بشناسد و او را فرمان برد و دشمنش را نیز بشناسد و با او به مخالفت برخیزد.

 امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام نیز افزون بر توصیه زیاد نسبت به شناخت دشمن، برخی از خصیصه های دشمن خطرناک را بازگو فرموده است:

 اَکبَرُ الاَعْداءِ اَخْفاهُمْ مَکیدَةً(مستدرک نهج البلاغه)

 بزرگ ترین دشمنان، کسانی هستند که حیله و مکر خود را مخفی می دارند.

 آن حضرت علاوه بر بیان ویژگی های دشمن دینی، در مواردی، چهره برخی از آنان را نشان داده و به مسلمانان معرفی می کرد از جمله آنهاست »حسن بصری« که حضرت از او به عنوان »سامری امت اسلامی« نام برد.(برای توضیح بیشتر ر. ک. دشمن شناسی، سیدرضا تقوی دامغانی، ص 43 - 53)

 منابع بصیرت

 اندیشمند، افزون بر تدبیر و تدبر عقلانی و درک و دریافت فطری، برای کسب و تقویت بینش خود، از منابع مهم سود می جویند و به قلمرو بصیرت خود، وسعت می بخشند و آنها عبارتند از:

 1. قرآن کریم:

 انس و الفت با قرآن به بصیرت آدمی می افزاید، چنانکه حضرت علی علیه السلام فرمود:

 وَ ما جالَسَ هذَا الْقُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قامَ عَنْهُ بِزیادَةٍ اَوْ نُقْصانٍ زِیادةٍ فی هُدی وَ نقصانٍ مِنْ عَمی...(همان، خطبه 176)

 کسی با قرآن همنشین نمی شود مگر این که با فزونی و کاستی برخیزد؛ فزونی هدایت و بصیرت و کاستی کوربینی (و کوردلی).

 2. سنت اهل بیت علیه السلام:

 سیره و سنت نبوی و آثار به جای مانده از اهل بیت علیه السلام معدن غنی بخش معرفت و بصیرت است. امیرمؤمنان علیه السلام درباره پیامبراعظم صلی الله وعلیه وآله فرمود:

 او طبیبی است که با ابزار گونه گون درمان، در پی بیماران می گردد، داروهای درمانی خود را خدشه ناپذیر آماده دارد و ابزار جرّاحی را به کمال گداخته باشد، تا آنها را برحسب نیاز برای درمان قلب های کور، گوش های کر و زبان های لال به کار گیرد.(همان، خطبه 106)

 3. تاریخ و آثار گذشتگان:

 حضرت علی علیه السلام می فرماید:

 اَوَ لَیسَ فی آثارِ الاَوَّلینَ مُزْدَجر، وَ فی آبائکمُ الماضینَ تَبْصِرَةُ وَ مُعْتبر اِنْ کنْتُمْ تَعقِلُونَ(همان، خطبه 98)

 اگر خرد خویش را به کار گیرید، آیا در آثار پیشینیان تان مایه های هشدار و در سرگذشت پدران تان درس های عبرت و بصیرتی نیست؟

 نتیجه گیری

 از آنچه گفتیم به این نتیجه می رسیم که:

 بصیرت ارزش حیاتی دارد و اساس خودشناسی است به همین جهت در تعالیم دینی به داشتن آن امر شده و ائمّه علیهم السلام نیز دستور می دادند که پیروانشان بر مدار بصیرت عمل کنند زیرا که بصیرت، شرط شکوفایی علم و حکمت است و بدون آن نمی توان به مرحله »یقین« رسید.

 بصیرت دینی با عواملی به دست می آید که ذکر خدا، خودسازی، تلاوت قرآن و نفی وابستگیهای مادّی از جمله آنها هستند.

 آرزوهای بلند و دست نایافتنی، عشق ها، وابستگیهای کاذب، فتنه های اجتماعی از موانع بصیرتند با وجود هر یک از آنها، عقل و تدبیر، کارآمدی خود را از دست می دهد و فاقد بصیرت می گردد.

 افراد بصیرتمند بانشانه هایی شناخته می شوند، همانند: 1. نگاه عبرت آموز ودیدن باطن حوادث 2. تغییر موضع و ترک جبهه باطل و بازگشت به جبهه حق. 3. حرکت سنجیده و هدفمندانه، 4. مشاوره با اهل نظر 5. زمان شناسی 6. و دشمن شناسی.

 گرچه بصیرت، ریشه در سرشت آدمی دارد ولی از راه ها و منابع معتبر، می توان به قلمرو آن افزود که قرآن کریم، سیره و سنت اهل بیت علیهم السلام و تاریخ و آثار گذشتگان از جمله آنها هستند.

  • حسن صیادی

نهج البلاغه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی