عوامل بی بصیرتی از دیدگاه قرآن ونهج البلاغه 2
بیبصیرتی و ناآگاهی، ریزش و انحراف را در پی دارد. در همین جنگ جمل «ربیعبن خثیم» به مولا عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! ما دربارۀ این جنگ شک داریم؟ میترسیم این جنگ مشروع نباشد! حضرت فرمود: چرا؟ او گفت: چون ما داریم با اهل قبله میجنگیم! با مردمی میجنگیم که چون ما شهادتین میگویند و نماز میخوانند. از طرفی هم «ربیع» خود را شیعه میدانست و نمیخواست صریحاً از امام علی7 کنارهگیری کند، لذا گفت: یا امیرالمؤمنین! خواهش میکنم به من کاری را واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد، من را به مأموریتی بفرست که در آن تردید نباشد. حضرت هم پذیرفت و او را به یکی از سر حدّات فرستاد که اگر جنگی شد طرف مقابلش کفار و مشرکان باشند.(20)
نمونۀ دیگر از بیبصیرتان و خواص منحرف، خوارج بودند. اینان گروهی از اهل اسلام و متظاهران به ظواهر اسلامی و مؤدب به آداب شرعی بودند که به علّت نبود بصیرت و ناتوانی در معرفت منشأ شبهات، نتوانستند از پرسشهایی که از سوی اهل نفاق و دورویی؛ یعنی سران سپاه صفین ایجاد شده بود، عبور کنند.
امام علی7 در سال 38 هجری قمری و در بین مردم کوفه به حال این گروه اشاره کرده، ضمن ایراد سخنرانی و در مقام ریشهیابی علل پیدایش فتنهها، به دو ترفند معاویه برای ارضاء میل صدارت طلبی خویش و نیز فریب خوردن ساده لوحان از امت اسلامی، چنین اشاره میکند:
«همانا آغاز پدید آمدن فتنهها، هوا پرستی، و بدعت گذاری در احکام آسمانی است، نوآوریهایی که قرآن با آن مخالف است، و گروهی «با دو انحراف یاد شده» بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند، که بر خلاف دین خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمیشد، بر طالبان حق پوشیده نمیماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت زبان دشمنان قطع میگردید. امّا قسمتی از حقّ و قسمتی از باطل را میگیرند و به هم میآمیزند، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره میگردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت».(21)
شاید بتوان ادعا کرد که آن حضرت در دوران حکوت خویش، از هیچ پدیدهای به اندازۀ بیبصیرتی یاران و برخی مسلمانان در شناخت فتنهها، ابراز بیزاری و تنفر نکرده است.
3-2. ملاحظات خویشاوندی و دوستی
از دیگر عوامل اعراض از حقّ، که میتوان آن را نیز از عوامل سیاسی انحراف خواص نامید، «ملاحظات خویشی، قومی و دوستی» است. تربیت اسلامی میگوید که باید برای یک انسان مکتبی، محور تمامی رفتارها محبّت خداوند باشد و دیگر محبتها باید در این شعاع تنظیم شود. از دیدگاه قرآن کریم، حزب الله واقعی، کسی است که دل و جانش کانون محبّت خداوند شده و در این راه علاقه عاطفی خویش را از پدر، فرزند، برادر و خاندان منحرف، قطع کند.(22)
روح ایمان، خدا محوری در تمامی ابعاد زندگی است و همه حریمها در شعاع حریم خداوند محترماند. احسان به پدر و مادر، در قرآن کریم حریم فوق العادهای دارد و در چهار آیه قرآن در کنار توحید آمده است. این حریم به حدی است که برخی از فقیهان میگویند: اطاعت امر والدین از نماز اول وقت مهمتر است و فرزند میتواند نماز مستحبی خود را به خاطر امر والدین بشکند. ولی این حریم در شعاع حریم خداوند است. بر این اساس، اگر پدر و مادر، فرزند را در مسیر شرک قرار دهند، فرزند نباید اطاعت کند: (وَ اِنْ جاهِداک عَلی أنْ تُشْرِک بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاتُطِعْهُما...)(23)؛ «و هر گاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه میدانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن» و اصولاً از هیچ مخلوقی آنجا که معصیت خالق مطرح است، اطاعت روا نیست. چنانکه امام علی7 فرمود: «دین ندارد کسی که نزدیک به اطاعت مخلوق در مسیر معصیت خالق گردد».(24)
در چندین آیه قرآن کریم این مضمون آمده است که کسانی که روابط عاطفی خویش را بر رابطه الهی ترجیح دهند، از صراط مستقیم منحرف شده، فاسق و ستمگرند.(25) همچنین به عنوان برهان و استدلال بر این نکته که باید «خدا محور» باشید و دیگران در زندگیتان جنبه محوری نداشته باشند، این واقعیت را بیان میکند که در قیامت نزدیکان و فرزندان به کارتان نمیآیند: (لَنْ تنفعکمْ اَرْحامُکُمْ وَ لا اَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ)(26)؛ «هرگز بستگان و اولاد شما در روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت و او در قیامت میان شما جدایی میافکند و خداوند به آنچه انجام می دهید، آگاه است».
قرآن کریم در این زمینه ابراهیم بت شکن و یارانش را به عنوان اسوه و نمونه معرفی میکند که محبّت خداوند را برگزید و از اقوام منحرف برید.(27)
این روح تربیت اسلامی است؛ اما پس از پیامبر اکرم9 با احیای ارزشهای جاهلی، دوباره تعصبهای نژادی و قبیلهای جان گرفت و ارزشهای الهی قربانی ارزشهای جاهلی شد. در سقیفه، مسایل نژادی و ناسیونالیستی حرف اول را زد، مسأله نژاد تعیین کننده بود.(28) و راز لغزش برخی از کارگزاران امام علی7 نیز همین بود. حضرت به منذر بن جارود عبدی که به بیت المال خیانت کرده بود، نوشت: «پیوند با خویشاوندانت را به بهای بریدن از دینت برقرار میکنی».(29)
در نامهای دیگر، یکی از کارگزاران خویش (مصقلة بن هبیره شیبانی) را نکوهش میکند: «چرا بیت المال را بین افرادی از بادیه نشینان قبیلهات تقسیم میکنی؟»(30)
نمونهای دیگر از ملاحظات خویشاوندی را در داستان انحراف زبیر میبینیم. از گذشته دور تاکنون فرزندان خواص در انحراف آنها نقش به سزایی ایفا کردهاند. زبیر که یکی از خواص و اصحاب با وفای پیامبر9 و امیرالمؤمنین علی7 بود، بر اثر فعالیتهای پسرش عبدالله منحرف و عملاً مردود و در اردوگاه دشمنان علی7 قرار گرفت. امام علی7 درباره زبیر فرمودهاند: «زبیر همواره با ما بود تا آنکه فرزند نامبارکش عبد اللَّه، پا به جوانی گذاشت».(31)
از اینرو باید خواص نسبت به این موضوع مهم حساسیت بیشتری داشته باشند و آبروی چندین ساله خود را فدای هواهای نفسانی فرزندانشان نکنند.
حضرت امیرالمؤمنین7 به «حارث اعور همدانی» که از یاران فدارکار و با وفای و از فقهاء شیعه بود میفرماید: «از یارانی که در فکر و نظر ضعیفاند و عمل آنها ناشایسته است برحذر باش! (و اطراف خود راه مده) زیرا مقیاس سنجش شخصیت هر کس را یارانش تشکیل میدهند».(32)
همۀ این نمونهها شاهد بر این مطلب است، که یکی از عوامل سیاسی ـ اجتماعی مؤثر بر انحراف خواص، ملاحظات خویشاوندی و عاطفی است.
پی نوشت :
20. احمد خاتمی، رسالت خواص، صص22-24؛ همو، در سایه سار حکمت علوی، قم، بنیاد بینالمللی نهج البلاغه، 1382ش، صص241-243.
21. نهجالبلاغه، خطبه50، ص 104.
22. مجادله، آیة 22.
23. لقمان، آیة 15.
24. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج73، ص393.
25. توبه، آیات 23 و 24.
26. ممتحنه، آیة 3.
27. ممتحنه، آیة 4.
28. نهج البلاغه، خطبه 3، ص 49.
29. نهج البلاغه، نامه 71، ص 617.
30. همان ، نامه 43، ص553.
31. نهجالبلاغه، حکمت 453، ص739.
32. نهج البلاغه، نامه69، صص 613 -614.
- ۹۵/۱۰/۰۲