چرا شهید مطهری روی مسأله حجاب و عفاف تأکید داشتند؟؟؟
دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ
حجاب از دیدگاه شهید استاد مطهری(ره)
نویسنده: مولود شفیعی
لزوم پوشیدگی زن در برابر مردم بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است. در قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است. پوشیده بودن زن از مرد بیگانه، یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است، همچنان که عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر از مظاهر آن است. این بحث را در 5 بخش باید رسیدگی کرد:
1-آیا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیرمسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام و مسلمین نیست و در میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است؟
2-علت پوشش چیست؟ چنانکه می دانیم در میان حیوانات هیچ گونه حریمی میان جنس نر و ماده وجود ندارد، آنها آزادانه با یکدیگر معاشرت می کنند. قائده اول این است که افراد انسان نیز چنین باشند. چه موجبی سبب شده که میان مرد و زن حریم و حائلی به صورت پوشیدگی زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟ این اختصاص به پوشش ندارد، در مطلق اخلاق جنسی جای چنین سؤالی هست. درباره حیا و عفاف نیز همین پرسش هست. حیوانات در مسائل جنسی احساس شرم نمی کنند ولی در انسان بخصوص در جنس ماده حیا و شرم وجود دارد.
3- فلسفه پوشش از نظر اسلام چیست؟
4-ایرادها و اشکال های آن کدام است؟
5-حدود پوشش اسلامی چیست؟
آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است یا اسلام طرفدار این است که زن در حضور مرد بیگانه خود را بپوشاند بدون آن که مجبور باشد از اجتماع کناره گیری کند؟ حدود پوشش چقدر است ؟
اسلام که به روح مسائل می نگرد جواب می دهد: خیر، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین می توانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است، و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع می باشند.
درست که صورت ظاهر مسئله این است که زن چه بکند؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مسئله به نام او عنوان می شود زن است و احیاناً مسئله با لحن دلسوزانه طرح می شود که آیا بهتر است آزاد باشد یا محکوم و اسیر در حجاب؟ اما روح مسئله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهره کشی جنسی از زن، جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟ یعنی آنکه در این مسئله ذینفع مرد است نه زن و لااقل مرد از زن در این مسئله ذینفع تر است. به قول ویل دورانت: «دامن های کوتاه برای همه جهانیان به جز خیاطان نعمتی است».
پس روح مسئله، محدودیت کامیابی ها به محیط خانوادگی و همسران مشروع است، نه آزاد بودن کامیابی ها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع. اسلام طرفدار نظریه اول است. از نظر اسلام محدودیت کامیابی های جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه درونی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می گردد و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع می گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مسئله کلی تر و اساسی تر ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و سمعی و چه انواع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جویی های جنسی به هم می آمیزد، اسلام می خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفضوا فروجهم.. . قل للمومنات یغضضن من ابصرهن و یحفظن فروجهن.
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاه های مملو از شهوت به یکدیگر بورزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند. به هیچ وجه و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک کردن مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. همان طور که بشر، اعم از زن و مرد، در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و مقام و از تملک جاه و مقام سیر نمی شود و اشباع نمی گردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود.
چرا در دنیای غرب این همه بیماری روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاق جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد، مجلات، سینماها، محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابان ها و کوچه ها انجام می شود. اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی. همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی می شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار ببرند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحراف های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
اختصاص یافتن استمتاعات و التذادهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود.
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است. و حال آن که در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آن که به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، «شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمی دانستند. ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می گرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیک بختی و سعادت خود می دانستند، ولی امروز کامجویی های جنسی و در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاق ها وجود ندارد. معاشرت های آزاد و بی بند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیاناً چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند، با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم آزاد روابط جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد.
سیستم روابط آزاد اولاً موجب می شود که پسران تا جایی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سرباز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها به شعف و سستی می نهد، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیاناً برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند و ثانیاً پیوند ازدواج های موجود را سست می کند و سبب می گردد به جای این که خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند، برعکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند.
حقیقت این است که این وضع بی حجابی رسوا که در میان ما است و از اروپا و آمریکا هم داریم جلو می افتیم. از مختصات جامعه های پلید سرمایه داری غربی است و یکی از نتایج سوء پول پرستی و شهوت رانی سرمایه داران غرب است، و یکی از طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی و در آوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار می برند.
پاسخ: در پاسخ به این ایراد باید گفت: حجاب، البته به مفهوم اسلامی آن، از جنبه های مختلف: روانی، خانوادگی، اجتماعی و حتی از جنبه بالا رفتن ارزش زن، منطق معقول دارد.
می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است. هر انسانی شریف و آزاد است. مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه. تابه هر کشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به این که حجاب داشته باشد، بی اعتنایی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن. عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و همچنین مطابق عقل و شرع، هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می کند که این امر از میان برود.
پاسخ: یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زن در خانه و بین موظف دانستن او به این که وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام وظیفه ای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او نیست که خداوند برایش خلق کرده باشد.
اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند، چنین مطلبی را زندانی کردن یا «بردگی» نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل«آزادی» فرد نمی توان دانست.
در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیت هایی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه این عمل برخلاف حیثیت اجتماع است او را جلب می کند. هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار می رود.
برعکس، پوشیده بودن زن، در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است، موجب کرامت و احترام بیشتر اوست ؛ زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می دارد. شرافت زن اقتضاء می کند که هنگامی که از خانه بیرون می رود متین و سنگین و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد؛چه آن که گاهی اوقات ژست ها سخن می گویند. راه رفتن انسان سخن می گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می زند. اول از تیپ خودم که یک روحانی هستم مقال می زنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آن چه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردایی با هیمنه و شکوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می زند. می گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید. همچنین است حالت یک افسر با نشانه های عالی افسری که گردن می افرازد، قدم ها را محکم به زمین می کوبد، باد به غبغب می اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می کند. او هم زباندار عمل می کند، به زبان بی زبانی می گوید: از من بترسید، رعب من را در دل های خود جا دهید. همین طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا! سر به سر من بگذار! متلک بگو! در مقابل من زانو بزن! اظهار عشق و پرستش کن! آیا حیثیت زن ایجاب می کند که این چنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد، نگاه های شهوت آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟ آری، اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد. چنین چیزی در حجاب های غیر اسلامی بوده است ولی در اسلام نبوده و نیست. شما اگر از فقها بپرسیدآیا بیرون رفتن زن از خانه حرام است؟ جواب می دهند نه. اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است؟ پاسخ می دهند حرام نیست. آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است! باز هم جواب منفی است چنانکه در مسجد و مجالس مذهبی و پای منبرها شرکت می کنند و کسی نگفته است که صرف شرکت زن در جاهایی که مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالاخره تکمیل استعدادهایی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است. فقط دو مسئله وجود دارد، یکی این که باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و تحریک آمیز نباشد و دیگر این که مصلحت خانوادگی ایجاب می کند که خارج شدن زن از خانه توام با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد. فرض کنیم زن می خواهد به خانه خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی تحریک می کند. تجربه هم نشان می دهد که اینگونه قضایا کم نیست.
پاسخ: جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی که حدود آن مشخص است، موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست، ایراد مذکور برآن شکلی از حجاب که در میان هندی ها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است، وارد است. ولی حجاب اسلام نمیگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت. مبنای حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد. به همین جهت به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریکات مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز می باشد. اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت دیگر درباره این مسائل نیندیشد، قطعاً در این صورت بهتر می تواند فعال باشد تا این که همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنازی و آن عشوه گری باشد و دائماً نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود. آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آن که برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آیینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعی اش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوس باز و چشم چران و بی اراده تبدیل کند؟
عجبا! به بهانه این که حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی حجابی و بی بند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن و کار مرد چشم چرانی و شکارچیگری شده است.
در اوضاع و احوال تجدد مآبی بی منطقی حاضر، جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت می کنند. زنی پیدا نمی کنید که نیروی او واقعاً صرف فعالیت های مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود. آری یک نوع فعالیت اقتصادی رایج شده است که باید آن را ثمره بی حجابی دانست و آن این است که بنکدار به جای این که بکوشد جنس بهتر و مرغوب تر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده می آورد، نیروی زنانگی و سرمایه عصمت و عفاف او را استخدام می کند و وسیله پول در آوردن و خالی کردن جیب ها قرار می دهد. یک فروشنده باید کالا را همانطوری که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژست های زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه جنسی خود مشتری را جلب می کند. بسیاری از افراد که اصلا مشتری نیستند برای این که چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزی هم می خرند. آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاهبرداری و رذالت؟
پاسخ: پاسخ این ایراد این است که درست است ناکامی، بخصوص ناکامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ولی بر داشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی کند بلکه برآن می افزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر، برداشتن قیود؛ عشق به مفهوم واقعی را می می میراند ولی طبیعت را هرزه و بی بند و بار می کند. در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد، هوس به میل و تنوع افزایش می یابد. میان آن چه عشق نامیده می شود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آن چه به صورت هوس، حرص، آز و حس تملک در می آید با این که هر دو روحی و پایان ناپذیر است، تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکز کننده نیروها و یگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیرو و تمایل به تنوع و هرزه صفت است. حاجت های طبیعی بر دو قسم است: یک نوع حاجت های محدود و سطحی است. مثل خوردن، خوابیدن. در این نوع از حاجت ها همین که ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود و حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریا صفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی، ظرفیت بشر از نظر جاه طلبی پایان ناپذیر است. هر مردی هر مقام اجتماعی و هر پست عالی را که به دست آورد باز هم طالب مقام بالاتر است و اساساً هرجا که پای حس تملک به میان بیاید از پایان پذیری خبری نیست. غریزه جنسی دو جنبه دارد : جنبه جسمانی و جنبه روحی. جنبه جسمی محدود است. از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی که در این ناحیه ممکن است به وجود آید، شکل دیگری دارد. همان طور که گفتیم، عشق، عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانه پرست است ؛ و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیروها و تمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است. این نوع از عطش که هوس نامیده می شود ارضاء شدنی نیست. اگر مردی در این مجرا بیفتد، فرضاً حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسروپرویز داشته باشد پر از زیبارویان که سالی یکبار به هر یک نوبت نرسد، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیبا روی دیگر هست، طالب آن خواهد شد. نمی گوید بس است دیگر سیر شده ام. اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته اند تنها راه آرام کردن محدودیت ها و ممنوعیت ها و عواقب سوء آنها شده اند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام می سازد. طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه، باید به آن آزادی مطلق داد آن هم بدین معنی که به زن اجازه هر جلوه گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود. این ها چون یک طرف قضیه را خوانده اند توجه نکرده اند همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده می کند، رها کردن وتسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن، آن را دیوانه می سازد چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته ای برای هر فردی برآورده شود. بلکه امکان ندارد همه خواسته های بی پایان یک فرد برآورده شود. غریزه بدتر سرکوب می شود و عقده روحی به وجود می آید. به عقیده ما برای آرامش غریزه در حد حاجت طبیعی و جلوگیری از تهییج و تحریک آن، این که اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه را فراهم کند و آن گاه بخواهد با ارضاء غریزه دیوانه شده را آرام کند میسر نخواهد بود. هرگز بدین وسیله نمی توان آرامش و رضایت ایجاد کرد، بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غریزه با هزاران عوارض روانی و جنایات ناشی از آن، افزوده می شود. تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نیز نظیر بلوغ های زودرس و پیری و فرسودگی دارد.
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و
1-آیا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیرمسلمین سرایت کرده است؟ یا از مختصات اسلام و مسلمین نیست و در میان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است؟
2-علت پوشش چیست؟ چنانکه می دانیم در میان حیوانات هیچ گونه حریمی میان جنس نر و ماده وجود ندارد، آنها آزادانه با یکدیگر معاشرت می کنند. قائده اول این است که افراد انسان نیز چنین باشند. چه موجبی سبب شده که میان مرد و زن حریم و حائلی به صورت پوشیدگی زن یا به صورت دیگر به وجود آید؟ این اختصاص به پوشش ندارد، در مطلق اخلاق جنسی جای چنین سؤالی هست. درباره حیا و عفاف نیز همین پرسش هست. حیوانات در مسائل جنسی احساس شرم نمی کنند ولی در انسان بخصوص در جنس ماده حیا و شرم وجود دارد.
3- فلسفه پوشش از نظر اسلام چیست؟
4-ایرادها و اشکال های آن کدام است؟
5-حدود پوشش اسلامی چیست؟
آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است یا اسلام طرفدار این است که زن در حضور مرد بیگانه خود را بپوشاند بدون آن که مجبور باشد از اجتماع کناره گیری کند؟ حدود پوشش چقدر است ؟
فلسفه پوشش در اسلام
سیمای حقیقی مسئله حجاب
اسلام که به روح مسائل می نگرد جواب می دهد: خیر، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین می توانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است، و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع می باشند.
درست که صورت ظاهر مسئله این است که زن چه بکند؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مسئله به نام او عنوان می شود زن است و احیاناً مسئله با لحن دلسوزانه طرح می شود که آیا بهتر است آزاد باشد یا محکوم و اسیر در حجاب؟ اما روح مسئله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهره کشی جنسی از زن، جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟ یعنی آنکه در این مسئله ذینفع مرد است نه زن و لااقل مرد از زن در این مسئله ذینفع تر است. به قول ویل دورانت: «دامن های کوتاه برای همه جهانیان به جز خیاطان نعمتی است».
پس روح مسئله، محدودیت کامیابی ها به محیط خانوادگی و همسران مشروع است، نه آزاد بودن کامیابی ها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع. اسلام طرفدار نظریه اول است. از نظر اسلام محدودیت کامیابی های جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع، از جنبه درونی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین می گردد و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع می گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مسئله کلی تر و اساسی تر ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی، چه بصری و سمعی و چه انواع دیگر به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جویی های جنسی به هم می آمیزد، اسلام می خواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند.
آرامش درونی
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفضوا فروجهم.. . قل للمومنات یغضضن من ابصرهن و یحفظن فروجهن.
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاه های مملو از شهوت به یکدیگر بورزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند. به هیچ وجه و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک کردن مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. همان طور که بشر، اعم از زن و مرد، در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و مقام و از تملک جاه و مقام سیر نمی شود و اشباع نمی گردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود.
چرا در دنیای غرب این همه بیماری روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاق جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد، مجلات، سینماها، محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابان ها و کوچه ها انجام می شود. اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی. همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی می شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار ببرند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحراف های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
استحکام پیوند خانوادگی
اختصاص یافتن استمتاعات و التذادهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود.
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است. و حال آن که در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آن که به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد، «شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمی دانستند. ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می گرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیک بختی و سعادت خود می دانستند، ولی امروز کامجویی های جنسی و در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاق ها وجود ندارد. معاشرت های آزاد و بی بند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیاناً چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند، با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم آزاد روابط جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد.
سیستم روابط آزاد اولاً موجب می شود که پسران تا جایی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سرباز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها به شعف و سستی می نهد، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیاناً برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند و ثانیاً پیوند ازدواج های موجود را سست می کند و سبب می گردد به جای این که خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند، برعکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند.
استواری اجتماع
حقیقت این است که این وضع بی حجابی رسوا که در میان ما است و از اروپا و آمریکا هم داریم جلو می افتیم. از مختصات جامعه های پلید سرمایه داری غربی است و یکی از نتایج سوء پول پرستی و شهوت رانی سرمایه داران غرب است، و یکی از طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی و در آوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار می برند.
ارزش و احترام زن
ایرادها واشکال ها
حجاب و منطق
پاسخ: در پاسخ به این ایراد باید گفت: حجاب، البته به مفهوم اسلامی آن، از جنبه های مختلف: روانی، خانوادگی، اجتماعی و حتی از جنبه بالا رفتن ارزش زن، منطق معقول دارد.
حجاب و اصل آزادی
می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است. هر انسانی شریف و آزاد است. مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه. تابه هر کشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به این که حجاب داشته باشد، بی اعتنایی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن. عزت و کرامت انسانی و حق آزادی زن و همچنین مطابق عقل و شرع، هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانی گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب می کند که این امر از میان برود.
پاسخ: یک بار دیگر لازم است تذکر دهیم که فرق است بین زن در خانه و بین موظف دانستن او به این که وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام وظیفه ای است بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات کند این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است که با حیثیت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او نیست که خداوند برایش خلق کرده باشد.
اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی، زن یا مرد را مقید سازد که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند، چنین مطلبی را زندانی کردن یا «بردگی» نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل«آزادی» فرد نمی توان دانست.
در کشورهای متمدن جهان در حال حاضر چنین محدودیت هایی برای مرد وجود دارد. اگر مردی برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتی با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه این عمل برخلاف حیثیت اجتماع است او را جلب می کند. هنگامی که مصالح اخلاقی و اجتماعی، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصی را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزی نه بردگی نام دارد و نه زندان و نه ضد آزادی و حیثیت انسانی و نه ظلم و ضد حکم عقل به شمار می رود.
برعکس، پوشیده بودن زن، در همان حدودی که اسلام تعیین کرده است، موجب کرامت و احترام بیشتر اوست ؛ زیرا او را از تعرض افراد جلف و فاقد اخلاق مصون می دارد. شرافت زن اقتضاء می کند که هنگامی که از خانه بیرون می رود متین و سنگین و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد؛چه آن که گاهی اوقات ژست ها سخن می گویند. راه رفتن انسان سخن می گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می زند. اول از تیپ خودم که یک روحانی هستم مقال می زنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آن چه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردایی با هیمنه و شکوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می زند. می گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید. همچنین است حالت یک افسر با نشانه های عالی افسری که گردن می افرازد، قدم ها را محکم به زمین می کوبد، باد به غبغب می اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می کند. او هم زباندار عمل می کند، به زبان بی زبانی می گوید: از من بترسید، رعب من را در دل های خود جا دهید. همین طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا! سر به سر من بگذار! متلک بگو! در مقابل من زانو بزن! اظهار عشق و پرستش کن! آیا حیثیت زن ایجاب می کند که این چنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد، نگاه های شهوت آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟ آری، اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد. چنین چیزی در حجاب های غیر اسلامی بوده است ولی در اسلام نبوده و نیست. شما اگر از فقها بپرسیدآیا بیرون رفتن زن از خانه حرام است؟ جواب می دهند نه. اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو اینکه فروشنده مرد باشد حرام است؟ پاسخ می دهند حرام نیست. آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است! باز هم جواب منفی است چنانکه در مسجد و مجالس مذهبی و پای منبرها شرکت می کنند و کسی نگفته است که صرف شرکت زن در جاهایی که مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالاخره تکمیل استعدادهایی که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفی است. فقط دو مسئله وجود دارد، یکی این که باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایی و تحریک آمیز نباشد و دیگر این که مصلحت خانوادگی ایجاب می کند که خارج شدن زن از خانه توام با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد. فرض کنیم زن می خواهد به خانه خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگیزی است که زن را علیه مصالح خانوادگی تحریک می کند. تجربه هم نشان می دهد که اینگونه قضایا کم نیست.
رکورد فعالیت ها
پاسخ: جواب این اشکال آن است که حجاب اسلامی که حدود آن مشخص است، موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست، ایراد مذکور برآن شکلی از حجاب که در میان هندی ها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است، وارد است. ولی حجاب اسلام نمیگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت. مبنای حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد. به همین جهت به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریکات مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز می باشد. اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همین که از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت دیگر درباره این مسائل نیندیشد، قطعاً در این صورت بهتر می تواند فعال باشد تا این که همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنازی و آن عشوه گری باشد و دائماً نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود. آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آن که برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آیینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعی اش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوس باز و چشم چران و بی اراده تبدیل کند؟
عجبا! به بهانه این که حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بی حجابی و بی بند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن و کار مرد چشم چرانی و شکارچیگری شده است.
در اوضاع و احوال تجدد مآبی بی منطقی حاضر، جز در دهات و در میان افراد سخت متدین که اصول اسلامی را رعایت می کنند. زنی پیدا نمی کنید که نیروی او واقعاً صرف فعالیت های مفید اجتماعی یا فرهنگی یا اقتصادی بشود. آری یک نوع فعالیت اقتصادی رایج شده است که باید آن را ثمره بی حجابی دانست و آن این است که بنکدار به جای این که بکوشد جنس بهتر و مرغوب تر برای مشتریان خود تهیه کند، یک مانکن را به عنوان فروشنده می آورد، نیروی زنانگی و سرمایه عصمت و عفاف او را استخدام می کند و وسیله پول در آوردن و خالی کردن جیب ها قرار می دهد. یک فروشنده باید کالا را همانطوری که هست به مشتری ارائه دهد ولی یک دختر خوشگل فروشنده با ادا و اطوار و ژست های زنانه و در معرض قرار دادن جاذبه جنسی خود مشتری را جلب می کند. بسیاری از افراد که اصلا مشتری نیستند برای این که چند دقیقه با او حرف بزنند یک چیزی هم می خرند. آیا این فعالیت اجتماعی است؟ آیا این تجارت است یا کلاهبرداری و رذالت؟
افزایش التهاب ها
پاسخ: پاسخ این ایراد این است که درست است ناکامی، بخصوص ناکامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ولی بر داشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی کند بلکه برآن می افزاید. در مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر، برداشتن قیود؛ عشق به مفهوم واقعی را می می میراند ولی طبیعت را هرزه و بی بند و بار می کند. در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد، هوس به میل و تنوع افزایش می یابد. میان آن چه عشق نامیده می شود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آن چه به صورت هوس، حرص، آز و حس تملک در می آید با این که هر دو روحی و پایان ناپذیر است، تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکز کننده نیروها و یگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیرو و تمایل به تنوع و هرزه صفت است. حاجت های طبیعی بر دو قسم است: یک نوع حاجت های محدود و سطحی است. مثل خوردن، خوابیدن. در این نوع از حاجت ها همین که ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود و حتی ممکن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یک نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریا صفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی، ظرفیت بشر از نظر جاه طلبی پایان ناپذیر است. هر مردی هر مقام اجتماعی و هر پست عالی را که به دست آورد باز هم طالب مقام بالاتر است و اساساً هرجا که پای حس تملک به میان بیاید از پایان پذیری خبری نیست. غریزه جنسی دو جنبه دارد : جنبه جسمانی و جنبه روحی. جنبه جسمی محدود است. از این نظر یک زن یا دو زن برای اشباع مرد کافی است ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی که در این ناحیه ممکن است به وجود آید، شکل دیگری دارد. همان طور که گفتیم، عشق، عمیق و متمرکز کننده نیروها و تقویت کننده نیروی تخیل و یگانه پرست است ؛ و اما هوس، سطحی و پخش کننده نیروها و تمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است. این نوع از عطش که هوس نامیده می شود ارضاء شدنی نیست. اگر مردی در این مجرا بیفتد، فرضاً حرمسرائی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسروپرویز داشته باشد پر از زیبارویان که سالی یکبار به هر یک نوبت نرسد، باز اگر بشنود که در اقصی نقاط جهان یک زیبا روی دیگر هست، طالب آن خواهد شد. نمی گوید بس است دیگر سیر شده ام. اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته اند تنها راه آرام کردن محدودیت ها و ممنوعیت ها و عواقب سوء آنها شده اند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام می سازد. طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه، باید به آن آزادی مطلق داد آن هم بدین معنی که به زن اجازه هر جلوه گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود. این ها چون یک طرف قضیه را خوانده اند توجه نکرده اند همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده می کند، رها کردن وتسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن، آن را دیوانه می سازد چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته ای برای هر فردی برآورده شود. بلکه امکان ندارد همه خواسته های بی پایان یک فرد برآورده شود. غریزه بدتر سرکوب می شود و عقده روحی به وجود می آید. به عقیده ما برای آرامش غریزه در حد حاجت طبیعی و جلوگیری از تهییج و تحریک آن، این که اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه را فراهم کند و آن گاه بخواهد با ارضاء غریزه دیوانه شده را آرام کند میسر نخواهد بود. هرگز بدین وسیله نمی توان آرامش و رضایت ایجاد کرد، بلکه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غریزه با هزاران عوارض روانی و جنایات ناشی از آن، افزوده می شود. تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نیز نظیر بلوغ های زودرس و پیری و فرسودگی دارد.
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و
- ۹۵/۰۴/۲۱