ریشههای فتنه 88 و چگونگی شکل گیری حماسه نهم دی
بروز فتنه بزرگ سال 88
در واقع فتنه سال 88 برآیند همه فتنههایی بود که از پیش از پیروزی انقلاب تا دوره خاتمی با هدف در هم کوبیدن یا انحراف انقلاب اسلامی در فضای داخلی و بینالمللی علیه انقلاب دنبال شده بود و به صور مختلف فعالیت میکردند.
1 ـ کانونهای مدیریت خارجی
فتنه سال 88 - در بعد خارجی - از سال ها قبل از 88 طراحی و دنبال شده بود. یکی از نشانههای آن این است که سناتور «مک کین»کاندیدای جمهوریخواهان در انتخابات سال 2008 در سال 1384 دقیقاً به «جنبش سبز» با همین نام! اشاره میکند و میگوید «در ایران، نظام را با جنبش سبز منهدم میکنیم» مک کین همان کسی است در جریان یک سخنرانی در فروردین 1386 در ایالت کارولینای شمالی آوازی منسوب به گروه «بیچ بویز» در پشت میکروفون سرود که در آن خوانده شده بود:«بر روی ایران بمب، بمب، بمب، بمب بریزیم ....» و البته 10 ماه بعد -19 بهمن 86- و از عصبانیت خود از جمهوری اسلامی را آشکار کرد. لیکن در مصاحبه با نیویورک تایمز گفت: «من همچنان اندیشناک (هراسان از) بلند همتی ایرانیان هستم ، چرا که چیرگی ایرانی بر منطقه به درازای تاریخ است».
در بعد خارجی از یک سو محافل آکادمیک و رسانهای آمریکا، از سوی دیگر «دفاتر ویژه» آمریکا در کشورهای مختلف و از سوی دیگر سفارتخانههای غربی سه کانونی بودند که طی دو دهه و بخصوص در دوره نئوکانها 2000 تا 2008 فعالیت گستردهای را باهدف «تغییر در ایران» دنبال میکردند. ادبیات دوره بوش در ارتباط با ایران به «Regime change» موسوم شده بود. این ادبیات در دوره اوباما ـ علیرغم آنکه توقع نمیرفت هم استمرار پیدا کرد.
بر اساس بررسیهای انجام شده حداقل 8 «دفتر ویژه» در دبی ، بگرام ، بیشکک، باکو، سلیمانیه، آمستردام، لندن و واشنگتن به منظور ارتباطگیری ، هماهنگسازی، آموزش و تجهیز به مرور و در فاصله سالهای 1371 تا 1388 راه افتادند» این دفاتر بعضاً زیر نظر سیا و بعضاً زیر نظر پنتاگون -وزارت دفاع- فعالیت میکردند و در این میان دفتر دبی استثنائاً مستقیماً زیر نظر معاون اول رئیس جمهوری آمریکا فعالیت میکرد. اسناد میگویند این دفاتر به سرشاخههایی در تهران وصل بودهاند و از طریق این سرشاخهها، نخبگان در حوزههای مختلف را شناسایی کرده و به این دفاتر میکشاندهاند. ورزشکاران، هنرمندان، پزشکان، مهندسان، اساتید دانشگاه، روزنامهنگاران، صنعتگران، بانوان، فعالان عرصه صنعت، تشکلهای کارگری، فعالان سیاسی، احزاب و..... که تعداد آنها از دهها هزار نفر فراتر رفتهاند به مرور به این دفاتر منتقل شدند و در یک برنامه چند لایه و چند مرحله توجیه و هماهنگ میشدند و در نهایت بهعنوان پیشتازان تحول در نظام سیاسی ایران مورد استفاده قرار میگرفتند. سرپلهای این «دفاتر ویژه» همان حلقههایی بودند که در دوره هاشمیرفسنجانی و دوره خاتمی در دستگاههای مختلف فعالیت میکردند و سکولاریزهکردن نظام و جامعه ایران در دستور کارشان بود.
علاوه بر این دفاتر ویژه، دست کم 17 سفارتخانه غربی شامل سفارتخانههای انگلیس، کانادا، استرالیا، فرانسه، آلمان، هلند، بلژیک، سوئیس، دانمارک، فنلاند، کره جنوبی، ژاپن و ... به جمعآوری اطلاعات حساس، ارتباط هدفمند با برخی از مراکز نظام، برگزاری جلسات با بعضی از بخبگان سیاسی مخالف نظام دینی، تهیه و تجزیه و تحلیلهای دورهای و سنجش درجه و ماهیت تغییرات در جامعه ایران مشغول بودند. بعضی از این سفارتخانهها -بخصوص سفارت انگلیس- تجهیز مخالفان و پشتیبانی مالی از آنان را دنبال میکردند. اینها در فتنه سال 1388 بهصورت عملیاتیتر به مقابله با نظام اسلامی پرداختند بهگونهای که بعضی از عوامل سفارتخانههای غربی به دلیل حضور مستقیم در آشوبهای خیابانی بازداشت و محاکمه شدند.
محور سوم، مراکز مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا در واشنگتن است که بهطور ویژه روی ایران کار میکنند و تعداد واقعی آنها مشخص نیست. یک گزارش که به مطبوعات راه پیدا کرد بیانگر آن است که حداقل 700 اتاق فکر و برنامهریزی (tank tink) در آمریکا به طور خاص روی مسایل ایران مطالعه کرده و پیشنهاداتی را برای دستگاههای تصمیمگیر در آمریکا تهیه میکنند. این اتاقها بعضاً شامل مؤسساتی نظیر اینتر پرایز، مؤسسه اعانات ملی(NED)، دوستیابی کارنگی، راکفلر، شورای روابط خارجی آمریکا و.... میشود و بعضاً در درون یکی از دانشگاههای آمریکا قرار دارند. هر کدام از این اتاق فکرها سالانه تحقیقات میدانی راجع به ایران بهعمل میآورند و بهطور معمول هفتهای یک مقاله و هر دو ماه یک گزارش مبسوط تحقیقاتی راجع به ایران به نگارش درآورده و در روزنامهها و یا سایتهای خود منتشر مینمایند. این مراکز در عین حال مقالات و تحقیقات ضدایرانی در سطح جهانی خریداری کرده و با هزینه خود منتشر مینمایند براساس تحقیقاتی که یک مرکز علمی وابسته به دانشگاه تهران بهعمل آورده، تعداد مقالات ضدایرانی این مراکز از 35000 مورد در سال، 4200 گزارش و 300 جلد کتاب فراتر میرود. در بعضی از مهمترین این مراکز بین 3 تا 5 نفر از عناصر ایرانی مخالف جمهوری اسلامی نیز فعالیت میکنند. این افراد شامل مهدی خلجی، کامیلیا انتخابی فرد، فاطمه حقیقتجو، هوشنگ امیراحمدی، محسن سازگارا، عطاءا... مهاجرانی، اکبر گنجی، عبدالکریم سروش، محمدجواد اکبرین، فرشاد امیرابراهیمی، علیاکبر موسوی خوئینی، مسعود بهنود و ... میشود و تعدادشان از 100 نفر فراتر میرود. استفاده از این افراد به این دلیل صورت میگیرد که محافل آمریکایی از استنتاجهایی که درباره ایران انجام میدهند اطمینان حاصل نمایند. در همه مواقعی که یکی از مراکز آمریکایی نتیجه تحقیقات خود را به شورای روابط خارجی آمریکا ارائه میدهند و به همین منظور «جلسه استماع» تشکیل میشود، حداقل دو ایرانی در کنار گزارشدهنده آمریکایی حضور دارند و به تأیید این دو جلسه استماع پایان مییابد.
دفاتر ویژه، سفارتخانهها و اتاقهای فکر در واقع مثلث ابزار غرب برای تغییر در ایران را شکل دادهاند. آمریکاییها در عین حال در اوج فتنه 88 دفتری را در کاخ سفید تحت عنوان «دفتر هماهنگی امورایران» تحت ریاست معاون اول اوباما در کاخ سفید به وجود آوردند. کار این دفتر هماهنگسازی فعالیت بخشهای مختلف است این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که تفاوتهای مهم میان گزارههای مراکز مرتبط با وزارت خارجه و مراکز مربوط به CIA پدید آمد و بعضی از گزارشات، نتایج گزارشات دیگر را زیر سؤال میبرد.
بهدنبال گزارشهای این مراکز بود که آمریکا بررسی هر طرح درباره ایران را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری موکول میکرد. در آن مقطع این نظریه بهطور مشترک در وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا(پنتاگون) پدید آمده بود که بعد از انتخابات 88 موقعیت نظام مستحکمتر میشود و لذا بهتر است رئیس جمهور مذاکره با ایران را شروع کند و بر این اساس اوباما در اردیبهشت88 نامهای برای مقامات ایران فرستاد و درخواست گفتگو کرد، اما چیزی نگذشت که ادبیات آمریکا به نحو بیسابقهای علیه ایران شدت گرفت و اوباما خود وارد میدان شده و از لزوم تغییر ایران حرف زد. آمریکاییها در جریان فتنه 88 به مرزهای غربی ایران نزدیک شدند و بیم آن میرفت که وارد عملیات نظامی علیه ایران شوند. خود این موضوع حکایت از آن میکند که مثلث(دفاتر ویژه، سفارتخانهها و اتاقهای فکر) راه را برای به تسلیم درآمدن ایران همواره ارزیابی کرده بودند. مراکز آمریکایی پیش از انتخابات بهطور گسترده به ادبیات تقلب دامن میزدند و برای به آشوب کشیدن ایران از پیروزی قطعی میرحسین موسوی و بروز تقلب در اعلام نام محمود احمدینژاد حرف میزدند و با برجستهسازی فعالیت مخالفان وانمود میکردند که نظام سیاسی ایران در آستانه سقوط قرار گرفته است.
2 ـ ارتباط داخل و خارج
با مرور مسایل پس از انتخابات بخصوص در فاصله 8 ماهه تیر تا بهمن 1388 این نکته کاملاً ثابت میشود که پیوند روشنی میان به صحنهآمدن همزمان اصحاب فتنه در ایران و سران دولتهای غربی وجود داشته است. حضور عناصر میدانی فتنه در رسانههای آمریکایی و محافل وابسته به سیا پس از رو به افول گذاشتن فتنه در ایران هم سند جداگانهای برای اثبات این پیوستگی است. بعضی از این عناصر نظیر ابوالفضل فاتح، محسن مخملباف، محسن سازگارا، واحدی و مهدی هاشمی تا همین الان بهعنوان رابطهای سران فتنه با خارج به ایفای نقش علنی میپردازند و هیچگاه سران فتنه نمایندگی آنان از سوی خود -که با صراحت از سوی آنان اعلام شده است- را نادرست اعلام نکردهاند.
یک گزارش که پس از اعلام علنی از سوی سران فتنه تکذیب نگردیده، بیانگر آن است که در اردیبهشت 1387 - 13 ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران- جلسهای در واشنگتن با حضور عناصر ضدایرانی دولت آمریکا به همراه چند تن از عناصر ایرانی مخالف جمهوری اسلامی -از جمله دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی- برگزار گردیده است. در این جلسه روی پدیده تقلب در انتخابات 88 و تلاش نظام برای پیروزی دوباره دکتر محمود احمدینژاد و لزوم تشکیل کمیتهای ذیل عنوان«صیانت از آراء» از سوی اصلاحطلبان تأکید شده است. پس از این جلسه دیداری میان ابراهیم یزدی و فرزند یکی از سران فتنه در تهران برگزار میشود. در این دیدار یزدی میگوید: مهمترین مسئله انتخابات آینده باید مسئله «تقلب» باشد و این موضوعی است که ابتدا باید توسط یک چهره موجه مرتبط با نظام مطرح شود چرا که طرح ابتدایی موضوع از طرف افراد یا گروههایی که «خودی نظام» تلقی نمیشوند، پروژه را خراب میکند و به جایی نمیرسد. متعاقب این موضوع پدر این فرد که در آن زمان یک روحانی دارای موقعیت برجسته در نظام بود، شهریور ماه 87 در جمع عدهای از روحانیون مشهد نسبت به سلامت انتخابات ابراز نگرانی میکند. حدود 3 ماه بعد «کمیته مشترک صیانت آراء» از سوی جریان اصلاحطلب با محوریت احزاب کارگزاران، مجمع روحانیون، مشارکت و مجاهدین انقلاب اعلام موجودیت میکند و در اعلامیهها و اظهارنظرهای پیاپی صلاحیت دولت و شورای نگهبان را برای برگزاری انتخابات زیر سؤال برده و خواستار تشکیل «هیئت مستقل برگزاری انتخابات» و خلع ید از شورای نگهبان و وزارت کشور میشدند. در آذرماه 87 مصطفی تاجزاده عنصر برنامهریز این کمیته بهصورت رسانهای از مراجع عظام تقلید درخواست میکند که نظام را وادار به پذیرش مستقل انتخابات کرده و خود نمایندگانی را برای عضویت در هیأت معرفی نمایند که این در واقع مخدوشکردن داوری رهبری در امر انتخابات بود. همزمان این کمیته نسبت به فعالیت بسیج و سپاه در انتخابات ابراز نگرانی کرده و نظام را متهم میکند که برای کانالیزهکردن انتخابات مأموریتهای ویژهای به این نیروها واگذار کرده است. در این بین پس از یک ماه از اعلام کاندیداتوری سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی 20 اسفند 87 اعلام کاندیداتوری کرده و شش روز بعد، محمد خاتمی استعفا میدهد. این جابجایی در اسفند 87 معنای خاصی داشت و از این رو بسیاری از نیروهای سیاسی چنین رخدادی را نشانه عزم این جریان برای برهمزدن انتخابات ارزیابی کردند. روزنامه کیهان در تاریخ 24 بهمن 87 در سر مقالهای با عنوان « برای مشارکت یا برهمزدن» از این توطئه پردهبرداری کرد. در آن مقطع در مورد پذیرش کاندیداتوری محمد خاتمی از سوی نظام تردیدی وجود نداشت ولی پذیرش میرحسین موسوی از سوی نظام- به دلیل سوابق منفی او در بحث ولایتفقیه و عدم نظامپذیری- با تردیدهایی مواجه بود. اما نظام این اشکال را نادیده گرفت و کاندیداتوری موسوی را پذیرفت اما کاملاً واضح بود که او چه پیروز شود و چه شکست بخورد چالشهای مهمی را علیه نظم به وجود میآورد.
همزمان با این تحولات کشورهای غربی به برجستهسازی چهره موسوی میپرداختند و عملاً همه تدارکات خود را برای تقویت او به کار گرفتند. اگر نگاهی به سیاستهای رسمی و رسانهای کشورهای غربی و همپیمانان منطقهای آنان در فاصله آذرماه 87 تا انتخابات خرداد 88 و پس از آن، بیاندازیم به وضوح نقش مکمل آنان در ترویج مهندس موسوی مشاهده میکنیم. در این میان تلویزیون فارسی بی بی سی که اساساً از آذرماه 87 شروع به کار کرد، تلویزیون V.O.A آمریکا و سایتهای فارسی الجزیره قطر و العربیه عربستان یک جبهه مشترک رسانهای به نفع موسوی به وجود آورده و در حالیکه مراکز تحقیقاتی آنها پیروزی دکتر احمدینژاد را قطعی اعلام کرده بودند، میرحسین را پیروز قطعی اعلام کرده و در عین حال روی جدیبودن احتمال تقلب به نفع احمدینژاد تأکید مینمودند. خود این موضوع دلیل مستقلی بود که پیوستگی داخل و خارج را نشان میداد.
یکی دیگر از موارد به میدانآمدن سایتهای اینترنتی «تویتر»، «فیس بوک» و «یوتیوب» بود. این سایتها علیالظاهر خصوصی بودند و با مبدأ اروپا اداره میشدند ولی خبرهای بعدی بیانگر آن بودکه اینها شبکههایی آمریکاییاند که توسط سازمان سیا راهاندازی شده بودند. به عنوان مثال چند ماه پس از فتنه 88، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که ما به تویتر دستور دادیم که تعمیرات فنی را تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران به عقب بیاندازد تا اخلالی در ارتباط با معترضان انتخاباتی ایران پدید نیاید. کما اینکه تلویزیون بیبیسی فارسی یک هفته قبل از زمان انتخابات ریاست جمهوری ایران از 6 ساعت در روز به 24 ساعت در روز تبدیل شد و از ظهر روز 22 خرداد- روز انتخابات- گزارشهای پی در پی مبتنی بر تقلب گسترده در انتخابات و در عین حال پیروزی قطعی میرحسین موسوی خبر میداد. این تلاشها از 11 شب روز انتخابات تشدید گردید. حدود دو هفته بعد نیروی انتظامی ساختمانی متعلق به کمیته صیانت از آراء در منطقه تجریش مورد بازرسی قرار داد و مشخص شد که بیبیسی فارسی در این ساختمان استقرار داشته است.
البته فعالیت مراکز غرب برای ایجاد فتنه 88 بسیار بیش از این است یک گزارش بیانگر آن است که حداقل 19 مرکز مجرب و برخوردار از کارشناسهای امور ایران در فاصله سالهای 1380 تا 1388 روی پروژه تغییر ایران متمرکز بودهاند و در ماههای منتهی به انتخابات تا یک سال پس از آن به حجم فعالیت خود به شدت افزودهاند. این مراکز شامل مؤسسه بروکینگز، شورای روابط خارجی، بنیاد صلح بینالمللی کارنگی، بنیاد آمریکای جدید، بنیاد ملی برای دموکراسی، مرکز کارتر، بنیاد جامعه باز، مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن، بنگاه رند ،کمیته خطر کنونی، بنیاد دموکراسی در ایران، خانه آزادی، مرکز مطالعات استراتژیک و راهبردی ،مؤسسه هادسون، بنیاد هریتیج، مؤسسه ویکن اینتر پرایز، مؤسسه هدور، مؤسسه کیند و مرکز پیشرفت آمریکا میشود. بعضی از این مؤسسات از جمله بنیاد هریتیج و مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن حداقل 40 نشست تخصصی درباره ایران برگزار و مسایل ایران را از نزدیک رصد کردهاند. در همه این مراکز- تقریباً- بدون استثنا بین 3 تا 5 نفر از عناصر ایرانی مرتبط با جریان فتنه همکاری داشتهاند و این نیروها علاوه بر مشارکت در بحثها و طرحها سایتهایی را به زبان فارسی برای کمک به انتقال پیامهای فتنهگران راهاندازی کردهاند این سایتها که متعلق به همان مرکز 19 گانه بودهاند شامل گذار- متعلق به خانه آزادی- و سردبیری فاطمه حقیقتجو، «توانا»- متعلق به مرکز آزادی خاورمیانه- ، «پنجره»- متعلق به بنیاد ملی برای دموکراسی-،و سردبیری هاله اسفندیاری، «راهبرد»- متعلق به بنیاد ملی برای دموکراسی- و سردبیری منوچهر محمدی، واشنگتن پریزم- متعلق به مؤسسه امنیت جهانی-، «ردیاب ایران»- متعلق به مؤسسه اویکن اینتر پرایز- و سردبیری امیرعباس فخرآور، «ابتکار امنیتی ایران- متعلق به مؤسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن- و سردبیری مهدی خلجی و «چراغ آزادی»- متعلق به مؤسسه کیتو- میشدند.
این مؤسسات به همراه جریان داخلی فتنه قرار بود، تغییرات بنیادین را در ایران رقم بزنند رهبر معظم انقلاب اسلامی، یک هفته پس از شروع فتنه، در خطبههای نماز جمعه ضمن افشای طرح مشترک غرب و فتنهگران داخلی، چرایی شکست این طرح را بیان کردند: «خیال کردند ایران هم گرجستان است. یک سرمایهدار صهیونیست آمریکایی- جورج سروس- چند سال قبل از این، طبق ادعای خودش که در رسانهها نقل شد، گفت من 10 میلیون دلار خرج کردم و در گرجستان انقلاب مخملی راه انداختم، حکومتی را بردم، حکومتی را آوردم، احمقها خیال کردند جمهوری اسلامی ایران و این ملت عظیم هم مثل آنجاست ! ایران را با کجا مقایسه میکنید؟ مشکل دشمنان ما این است که هنوز هم ملت ایران را نشناختهاند».
جالب این است که هم فتنهگران داخلی و هم دولتهای غربی از حداکثر فشار برای ایجاد تغییر در ایران استفاده کردند. فتنهگران داخلی با اصرار بر ابطال انتخابات و به خیابان کشاندن مخالفان و هواداران خود و تخریب و به آتشکشیدن مساجد و کشتن دهها شهروند بیگناه کشور جلو آمدند و دولت آمریکا ضمن کنارگذاشتن تمام قواعد حقوقی ناظر بر مواجهه با یک کشور مستقل، نیروهای نظامی خود را برای دخالت نظامی در ایران- در صورت عدم توانایی حکومت در مهار شورشهای انتخاباتی- به حال آماده باش درآورد و به سمت مرزهای شرقی عراق- مرزهای غربی ایران- گسیل کرد.
3ـ گام آغازین دعوت به شورش
شورشهای خیابانی و درگیری خونین علیه نظام ابتدا در بیانیهها، نامههای سرگشاده و کنفرانسهای خبری بروز پیدا کرد و سپس به کف خیابانها کشیده شد. حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی سه روز پیش از روز برگزاری انتخابات در اقدامی غیر معمول نامه سرگشادهای خطاب به رهبر معظم انقلاب صادر کرد. این نامه آکنده از خشم و فاقد سلام و والسلام که در مکاتبات مذهبی میآید، بود. هاشمی در این نامه از نشانههای پیدایی شعلههای آتشفشان در خیابانها، میادین و دانشگاهها در صورت پیروزی محمود احمدینژاد خبر داد و تنها راه علاج را در رد صلاحیت احمدینژاد دانست. نامه هاشمی علاوه بر پخش در رسانههای خارجی و بسیاری از رسانههای داخلی به صورت انبوه چاپ و از طریق هزاران عامل به دست عابران در خیابانهای تهران داده میشد و این موضوع کاملاً از تلاش جدی جریان فتنه برای ایجاد آشوب و درگیری گسترده خبر میداد. اشاره هاشمی به «آتشفشانها»، « دانشگاهها» در واقع تهدید نظام به استفاده از ظرفیت دانشگاه آزاد اسلامی بود. بعدها مشخص شد که در این دانشگاه با محوریت فرزندان هاشمی تلاش گستردهای برای کشاندن دانشجویان و اساتید به خیابانها صورت گرفته است. این دانشگاه در فاصله تیر تا بهمن 88 نقش زیادی در زنده نگهداشتن روند اعتراض علیه نظام ایفا کرد.
4ـ پروژه تقلب برای واژگونی نظام
بحث پروژه تقلب برای اثرگذاری بر انتخابات نبود بلکه از اساس برای تغییر بنیادی نظام دنبال شد. بعدها که عناصر میانی فتنه بازداشت شدند، مصطفی تاجزاده ضمن اعتراف به اینکه در انتخابات تقلب عمدهای که نتیجه را دگرگون کند، رخ نداده است، فاش کرد که بحث تقلب همه ماجرا نبوده است. او در پاسخ به این سؤال که با ابطال انتخابات هم بار دیگر در انتخابات کاندیدای آنها شکست میخورد پس فایده این طرح چه بود، گفت: «اگر نظام ابطال انتخابات را میپذیرفت، آنگاه ما بحث عدم صلاحیت شورای نگهبان و وزارت کشور و به طور کلی نهاهای نظام را برای برگزاری مجدد انتخابات، دنبال میکردیم و نظام را وادار به سازوکار دیگری که لازمه آن تعویق یکساله انتخابات بود، میکردیم. در این یکسال طبعاً نهادهای نظام بهخصوص دولت به تعلیق درمیآمد و اوضاع از کنترل نظام خارج میشد، آنگاه در این یکسال ما زمینه تغییرات اساسی در نظام را فراهم میکردیم.»
موضوع دیگر این بود که فضای روانی ایجادشده میتوانست به پیروزی میرحسین موسوی منجر شود. اسناد و خبرهای موثق بیانگر آن است که میرحسین موسوی و جریان فتنه حامی وی در نظر داشتند بلافاصله پس از پیروزی، اعلامیهای صادر کرده و فهرستی از تغییرات اساسی را منتشر و از هواداران خود بخواهند تا تحقق آن خیابانها را ترک نکنند. در صدر این فهرست، تغییر قانون اساسی و حذف ولایتفقیه قرار داشت کما اینکه جریان فتنه بعد از شکست در انتخابات هم همه فشار خود را روی رهبری نظام متمرکز کرد. راهپیمایی 25 خرداد 88 یک راهپیمایی اعتراضی به حساب آمد ولی راهپیمایی 30 خرداد- یک روز پس از فراخوان رهبری به آرامش و تعقیب ادعاها از مجاری قانونی- برای شکستن حریم رهبری و فصلالخطاب بودن او طراحی و بعد هم در بیانیههای پیدرپی تعقیب گردید.
هاشمی رفسنجانی هم در خطبه 26 تیرماه خود با عبور از نظرات و فعالیتهای رهبری برای مدیریت بحران، تحقق خواستههای این جریان را مورد تأکید قرار داد. او در این خطبهها بار دیگر نتیجه انتخابات را مبهم خواند و از رهبری نظام خواست تا از فتنهگران بازداشتشده دلجویی کنند. او در این خطبه حتی با بیان مخدوش از عبارتی از پیامبر عظیمالشأن (ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع)، به طور ضمنی از رهبری خواست که از کار کنارهگیری کند. این در حالی است که حق امیرالمؤمنین در جانشینی پیامبر و بطلان مدعیان حکومت پس از رحلت پیامبر (ص) نزد همه شیعیان و بسیاری از برادران اهل سنت کاملاً ثابت است و امیرالمؤمنین علیرغم آن همه مخالفتهای معاندان، لحظهای کار تصدی جامعه اسلامی را به فتنهگران واگذار نکرد و پس از خود امت را به تبعیت از امام مجتبی (ع) ترغیب کرد.
جمع به ظاهر اضداد در فتنه 88
جریان کارگزاران، مشارکت، مجاهدین، مجمع روحانیون و حزب اعتماد ملی و افرادی نظیر سید محمد خاتمی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی که زمانی خود را چپ لقب داده و زمانی به خود «خط امام» میگفتند بعد از انتخابات ریاست جمهوری 1376 خود را اصلاحطلب میخواندند و مدعی بودند، نظام، قانون اساسی و ولایتفقیه را قبول داشته و به آن ملتزم هستند در فتنه 88 همه این ادعاها را کنار کذاشتند و با بدنامترین گروهکها و جریانات ضداسلامی هماهنگ و همراه شدند. در فتنه 88 همه دولتهای غربی و مراکز جاسوسی آنها از جمله 17 سفارتخانه غربی مستقر درتهران حضور داشتند و این حضور هم عمدتاً علنی و شدید بود. علاوه بر آن سلطنتطلبها، تودهایها، چریکهای فدایی، منافقین، نهضت آزادی، ملیمذهبیها، گروهکهای تروریستی نظیر تندر، پژاک و جندالشیطان- گروهک ریگی- هم حضور کاملاً فعالی در فتنه 88 داشته و بسیاری از عوامل آنها هم در آشوبها دستگیر شدند علاوه بر اینها اوباش و فواحش و لاتهای تهران هم فتنه را همراهی میکردند. با این وصف اصلاحطلبی نقاب از چهره برداشت و نشان داد که بسیار منافق است.
این همراهی هویتی ایدئولوژیک هم پیدا کرده بود. میرحسین موسوی در مناظرات انتخاباتی نظام را متهم کردکه منافع ملی را قربانی دفاع از فلسطین کرده و از فلسطینیها فلسطینیتر شده است. چند هفته بعد عوامل نفاق و گروهکهای مدعی اصلاحطلبی در خیابانهای تهران شعار نه غزه نه لبنان سردادند. میرحسین موسوی در بحث هستهای، نظام را متهم کرد که با سوء مدیریت، پرونده ایران را به شورای امنیت برده است حدود دو سال بعد سایت او –کلمه- با تهدیدات غرب علیه ایران همراه شد و نوشت: «نظام باید اعتماد آمریکا را جلب کند و رهبری بدون درنگ ضمن عذرخواهی از آمریکا، همه فعالیتهای هستهای کشور را به حالت تعلیق درآورد.» میرحسین موسوی در مناظره انتخاباتی سیاست خارجی ایران در منطقه را شکست خورده خواند و مدعی شد که ایران در منزویترین دوره خود در 100 سال اخیر قرار دارد. حدود دو هفته بعد جریان فتنه در خیابانهای تهران شعار میدادند عراق را رها کنید و به درون مرز بازگردید. در واقع مجموعه این مباحث و رخدادهای پس از انتخابات نشان داد که جریان فتنه با خارج بسته و در یک طرح مشترک استحاله نظام را دنبال میکنند. میتوان به این سؤال جواب داد که اگر موسوی در انتخابات پیروز میشد چه بر سر آرمانهای الهی امام و منافع ملی و در نتیجه امنیت ملی ایران میآمد.
5ـ خطاهای استراتژیک جریان فتنه
جریان خارجی و داخلی فتنه با توهم موفقیت، هرچه در درونداشت را بروز داد. در واقع در فتنه 88 همه دارایی جریان به صحنه آمد چرا که آنان تردیدی در پیروزی خود بر انقلاب نداشتند. از لحاظ داخلی، جریان فتنه از مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره) تا سازمان تروریستی منافقین که هزاران نفر از یاران و پیروان حضرت امام را به شهادت رسانده بود، امتداد داشت و از بعد خارجی رژیمهای عربستان سعودی تا آمریکا را در بر میگرفت. همه شخصیتهای این جریان به میدان آمدند و یکجا شکست خوردند و امروزه با یک بحران فراگیر مواجه شدهاند. حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی که نوعاً نقشی در پشت صحنه داشت به غیر حرفهایترین شکل به روی صحنه آمد. سید حسن خمینی که بسیار محافظهکارانه موضع میگرفت، بیت حضرت امام را به فتنهگران هدیه داد، عناصر مجمع روحانیون که سعی میکردند وجهه حوزوی خود را حفظ کنند، در این فتنه واقعیت واداده خود را نمایش دادند. چهرههای تئوریسین پشت پردهای نظیر کیان تاجبخش، حسین قاضیان، بهزاد نبوی، عزتالله سحابی به میدان آمدند. عناصر جاسوسی نظیر الهه اسفندیاری و سیامک پورزند به میدان آمدند. سفارتخانههای خارجی نقاب از چهره برداشتند و فعالیتهای خلاف شئون دیپلماتیک را به نمایش گذاشتند. اینها همه فول بودند و خساراتی را برای فتنهگران برجای گذاشتند که تا 10 سال آینده هم قابل ترمیم نخواهند بود.
جریان مجاهدین انقلاب یک اصل اساسی داشتند و آن این بود که هرکس به زندان رفت از سازمان اخراج میشود چرا که دیگر قابل اعتماد نیست و از این رو بودکه هاشم آغاجری -که به دلیل اظهارات هتاکانه علیه ائمه و مراجع معظم تقلید بازداشت شده بود- از سازمان اخراج گردید. اینک همه اعضای این سازمان در زندان به سر میبرند. میرحسین موسوی، سیدحسن خمینی، سید محمد خاتمی و ... برای روز مبادا از صحنههای تند دور نگه میداشتند اما در فتنه به میدان فرستادند. این گروه سالها روی قم و شخصیتهای روحانی سایر شهرهای ایران کار کرده و توانسته بود بخشی از روحانیت را به خود جلب کند اما فتنه 88 این همه سرمایه روحانی را از آنها جدا کرد. آنان بعد از فتنه، بارها تلاش کردند تا بار دیگر از سوی مردم و نظام به عنوان «خودی» پذیرفته شوند، اما نتوانستند و امروز جرأت حضور در مجامع آزاد را ندارند.
این فتنه چگونه مهار گردید؟
فتنه 88 بیتردید بزرگترین فتنهای بود که در طول 32 سال اخیر روی داد و از همه جریانات داخلی و خارجی مخالف نظام بهره گرفت و ریشههای بستری داشت و نزدیک به 24 سال در پستهای بسیار حساس کشور حضور و نفوذ قاطع داشت و در عین حال توانسته بود بخش وسیعی از نخبگان نیروهای هوادار نظام را مسموع گرداند که امروزه از این نخبگان به «اصولگرایان خاموش» تعبیر میشود. با این وصف کاملاً واضح است که مدیریت کنترل چنین صحنهای تا چه اندازه پیچیده و دشوار است.
در کشورهای دیگر معمولاً در مواجهه با فتنهای به مراتب کوچکتر، ستادهای ویژه شکل میگیرند، افرادی عزل میشوند، افراد جدیدی نصب میشوند و کارهایی به صورت تعجیلی و طبعاً پر خطا انجام و شرایط فوقالعاده اعلام شده و کارها از مجرای عادی به مجرای امنیتی منتقل میگردد. در بعضی از کشورهای دنیا این وضعیت فوقالعاده دهها سال به درازا کشیده شده به گونهای که در جریان انقلاب اخیر مصر، یکی از مطالبات مردم لغو حالت فوقالعاده بوده است.
رهبر معظم انقلاب در جریان فتنه اخیر در حالی که بعضی از نهادهای مسئول کشور دچار مسمومیت و انتقال شده بودند، وارد میدان شدند و با درایت فوقالعاده مسایل را به خوبی مدیریت کردند. اولین اقدام رهبری فراخواندن میرحسین موسوی بود. امام خامنهای در دیدار روز شنبه 23 خرداد با موسوی به او یادآور شد که جنس او آشوبطلبی نیست و باید شکایتهای خود را در چارچوب قانون پیگیری کند و سپس فرمودند که اگر تقلب به گونهای که در نتیجه دخالت داشته باشد، اتفاق افتاده، مانعی برای انحلال انتخابات وجود ندارد و رهبر خود آن را محقق میگرداند. پس از آن ماجرا استمرار پیدا کرد. رهبری یک هفته به رایزنیهای خصوصی با افراد پرداختند و سپس در روز جمعه 27 خرداد- یک هفته پس از انتخابات- ابعاد توطئهای که علیه کشور طراحی شده است را با صراحت برای مردم توضیح دادند و با قطعیت فرمودند که عدم پذیرش قانون و تأکید غیرمنطقی بر ابطال آراء مردم اتخاذ دیکتاتوری است و رهبری زیر بار چنین چیزی نمیرود.
تدبیر سوم رهبری دستور تمدید یک هفتهای دوره رسیدگی به شکایات بود و درعین حال هیأتی مرکب از آقایان محمدحسن رحیمیان، غلامعلی حدادعادل و علیاکبر ولایتی مأمور بازشماری تصادفی 10 درصد از صندوقها کردند. تدبیر چهارم رهبری برگزاری جلسه با اعضای ستادهای انتخاباتی 4 کاندیدا بود که در یک زمان نیمروزه توأم با شنیدن نظرات مخالفین بود.
اقدام پنجم رهبری روشنگری بود. حضرت امام خامنهای ـ دامت برکاتهـ به مناسبتهای مختلف ابعاد توطئه را افشا کرده و در هر سخنرانی سران فتنه را مورد ملامت قرار دادند.
اما در طول این دوران، رهبری به نهادهای نظام اتکا و اعتماد داشتند و از این رو نه هیأتی تغییر کردند، نه دستور ویژهای دادند، نه کسی را عزل کردند و نه نصب جدیدی داشتند. این موضوع به چند دلیل صورت گرفت، تأسیس هیأت جدید برای مهار فتنه در واقع ثابتکننده عدم کفایت نهادهای مسئول بود و این همان خطی بود که فتنهگران با محوریت تاجزاده آن را از آذر 87 تا یک سال پس از آغاز فتنه دنبال میکردند. عزل ونصبها هم میتوانست از بیثباتی و خارجشدن کنترل کشور از دست رهبری حکایت کند و دشمنان خارجی را در اعمال فشار جرأت داده و امیدوار کند. رهبری حتی عضویت عناصر فتنه در نهادهای حساس نظام نظیر مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و ... را لغو نکردند در حالی که اخراج این افراد از این نهادها میتوانست به داعیه نبود آزادی انتقاد در ایران را که پروژه مشترک غرب و فتنهگران بوده کمک کند.
نظام در مواجهه با فتنه تحت هیچ شرایطی از نیروی انتظامی، ارتش و یا سپاه استفاده نکرد و حتی نیروهای بسیج را هم به میدان نیاورد. کنترل فتنهگران به عهده نیروی انتظامی بود. پیام این برای خارج و داخل این بودکه شرایط در ایران بحرانی نیست و خود این مسئله نشان داد که نظام حتی میتواند فتنههایی با ابعاد بزرگتر را مهار نماید.
رهبری و نظام در طول مدت فتنه کمترین امتیازی به فتنهگران نداد. فشار هاشمیرفسنجانی برای آزادی فتنهگران به جایی نرسید و رهبران فتنه روز به روز منزویتر شدند. رهبری به صورت وحلهای در توصیف جریان فتنه عباراتی را به کار می بردندکه امید آنان را برای تأثیرگذاری بر نظام دائماً کاهش میداد. نظام، رهبران اصلی فتنه را بازداشت نکرد و برای جرایم آنان محکمهای برپا نکرد و محاکمه آنان را وجدانی نمود. این مسئله سران فتنه را خوار کرد و سبب به فراموشی سپردهشدن آنان در اذهان اجتماعی گردید و این درحالی بودکه بیش از دو میلیون نفر از شهروندان تهرانی به یکی از سران فتنه رأی داده بودند.
دستگیری موسوی، کروبی، خاتمی، سیدحسن خمینی و ... میتوانست چهره ایران را به عنوان نظامی که قدرت تحمل مخالفان را ندارد و از سوی آنان احساس تهدید میکند، مخدوش گرداند. این در حالی صورت گرفت که نظام با دستگیری عناصر میانی- که واسطه بین سران و بدنه اجتماعی بودند- ارتباط سران فتنه با بدنه اجتماعی را از همگسیخته بود و لذا مثال موسوی و کروبی علیرغم آزادبودن نتوانستند با بدنه اجتماعی تماس برقرار کنند.
رهبری در این فتنه با عدم تشکیل کمیته ویژه و عدم عزل و نصب مسئولین کشور، اعتماد خود را به مسئولان و کارآمدی آنان و دستگاههای تحت امرشان نشان دادند و خوشبختانه آنان نیز نوعاً به حسن اعتماد رهبری پاسخ مناسبی دادند. این موضوع از آنجا اهمیت داشت که یکی راهبردهای فتنه ناکارآمد نشاندادن نظام و مسئولان آن بود.
رهبری در حالی که در فتنه در نوک حمله فتنهگران قرار داشته و بسیار مظلوم بودند اما جز در یک مورد- انتهای خطبههای نماز جمعه 29 خردادماه- این مظلومیت را بروز ندادند و با اعتماد به خدای متعال همه بار نجات انقلاب و مردم از فتنه را بر دوش کشیدند که این توانمندی بالای رهبری در مدیریت جامعه را به اثبات رساند.
رهبر در طول دوره فتنه و به طور کلی در طول 23 سال رهبری کشور، هیچگاه از خود حرف نزدند و نقش برجسته خود در مدیریت کشور را به رخ نکشیدند در حالی که دهها و صدها بار از نقش مردم در 9 دی تجلیل کردند و آن را باطلالسحر فتنه نامیدند و حال آنکه خود پیش از امت، موسیوار فتنه ساحران فرعونی را باطل کرده بودند.
در طول دوران فتنه، رهبری مراقب بودند که کارهای جاری کشور تعطیل نشود یا با تأخیر مواجه نگردد از این رو تحلیف و تنفیذ حکم ریاست جمهوری و تشکیل کابینه جدید در وقت خود و با صلابت تمام انجام شد و این به خوبی نشان داد که فتنه بزرگ 88 هیچ خللی در نظام پدید نیاورده است. بعد از فتنه 88، فتنه کوچکتری هم با محوریت جریان انحرافی پدید آمد و در این میان بسیاری از متدینین نگران شدند. در این میان بیم آن میرفت که دولت دوم احمدینژاد نتواند دوره 4 ساله را به پایان برساند که اگر این اتفاق میافتاد از یکسو داعیه شیطانی فتنهگران مبنی بر بطلان انتخابات، به نوعی اثبات میشد و از سوی دگیر نظام با خلاء و اخلال مواجه میگردید. از این رو و علیرغم جفایی که جریان انحرافی به رهبری کرده بود، رهبر معظم انقلاب روی حفظ و تقویت دولت تأکید کرده و مسایل این جریان را موضوعی «فرعی» و «دست دوم» خواندند. این موضع هم دولت را حفظ کرد، هم فتنهگران را ناکام کرد و هم تا حد زیادی به مهار جریان انحرافی انجامید.
حماسه بزرگ 9 دی:
انتخابات 22 خرداد سال 88 حماسیترین انتخابات جمهوری اسلامی و بلکه خاورمیانه بود که در آن 85 درصد واجدان شرایط رأی شرکت کردند و این در سیویکمین سال پس از پیروزی یک انقلاب بیسابقه و بسیار جذاب و دیدنی بود. کاملاً واضح بود که چنین انقلاب و نظامی را نمیتوان با یک رشته آشوب و صفبندی دشمنانه در مقابل آن به حاشیه راند. کاملاً واضح بود که همان مردمی که این حماسه انتخاباتی را رقم زدهاند، از انقلاب خود دفاع خواهند کرد و دشمنان را عقب میرانند.
اولین نشانهها در نماز جمعه 29 خردادماه تهران ظاهر شد. در این نماز باشکوه نزدیک به سه میلیون نفر از شهروندان تهرانی به میدان آمدند. این اجتماع اگرچه برای نماز بود ولی عملاً به معنادارترین تظاهرات ملی تبدیل گردید. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز این نماز جمعه را به یک جبهه مستحکم برای پایاندادن به فتنهای که راه افتاده بود، تبدیل کردند. امام خامنهای- دامت برکاته- «قانون» جاری کشور را برای رسیدگی به اختلافات «کامل و بیاشکال» دانستند. ایشان اردوکشی خیابانی و زورآزمایی را غیرقابل قبول خوانده و فرمودند: «این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشار علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند ،وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند «نه این هم غلط است، اولاً تندادن به مطالبات غیر قانونی، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتوری است. این اشتباه محاسبه است.»
رهبری راه حل را خود مردم دانسته و فرمودند: «اگر کسانی بخواهند راه دیگری- غیر از راه قانون- را انتخاب میکنند، آن وقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد.»
خطبههای نماز جمعه رهبری بازتاب بسیار گستردهای در سطح جهان داشت و برای اولین بار بود که رسانههای غربی با اعلام قبلی و همزمان با شروع سخنرانی، سخنان رهبری را کامل پخش میکردند. سخنان امام خامنهای همزمان به زبانهای مختلف ترجمه و به صورت زیرنویس از صدها شبکه تلویزیونی و خبرگزاری جهانی پخش میشد. غرب کاملاٌ میدانست که رهبری، نقش تعیینکنندهای در تحولات دارد و از سوی دیگر گمان میکردند فشار به نظام طی هفته پس از انتخابات 22 خرداد آنقدر زیاد بوده که رهبری را وادار به دادن امتیاز به جریان فتنه میکند و از این رو میخواستند لحظهای در اعلام خبر عقبنشینی نظام جمهوری اسلامی از دست ندهند. از سوی دیگر کاملاً واضح بود که کوچکترین امتیاز به فتنه در این روز نظام را در سراشیبی عقبنشینیهای پی در پی قرار میداد و در نهایت به از بینرفتن نظام منجر میشد. در واقع این نقطهای بود که غرب 31 سال در انتظار آن لحظهشماری کرده بود.
اما خطبههای تاریخی و کاملاً دقیق و حسابشده رهبری نه تنها گرد یأس را بر چهره غرب و فتنهگران داخلی پاشید بلکه خود یک فرصت مهمی برای انقلاب پدید آورد. در واقع با مکر الهی، سخنان رهبری به گوش همه دنیا رسید و یک بار مردم در غرب توانستند بدون حجاب به متن معارف و منطق انقلاب اسلامی دست پیدا کنند.
ما با مراجعه به معتبرترین سایتهای غرب درمییابیم که در تلویزیون و سایت بیبیسی انگلیسی در همان روز جمعه سه گزارش، در سایت و تلویزیون اول آمریکا یعنی C.N.N در روز جمعه 4 گزارش و روزنامه نیویورک تایمز در روزهای جمعه و شنبه 5 گزارش درباره اهمیت، متن و پیامدهای خطبههای رهبری تهیه و پخش شده است. این در حالی است که سه کارشناس برجسته امور رسانه- فؤاد ایزدی، نادر طالبزاده و حسن خجسته- که سالها رسانههای غرب را ملاحظه کردهاند میگویند از زمان انتخاب حضرت امام خامنهای- دامت برکاته- به رهبری تا امروز- به جز در این مورد خاص- جانشین صالح اما م تعمداً در بایکوت خبری غرب بوده و اساساً اربابان امپراتوری رسانهای غرب اجازه ندادهاند سخنان او به رسانههای غرب راه پیدا کنند.
پس از خطبههای 29 خرداد تهران برای غرب مسلم شد که از جریان فتنه برای واداشتن جمهوری اسلامی به عقبنشینی کاری 0ساخته نیست. از این رو ابتدا باراک اوباما و سپس سایر سران دولتهای غربی به میدان آمدند و از موضع «ملت ایران» نظام را برای عقبنشینی تحت فشار شدید قرار دادند و بیانیههایی علیه ایران صادر کردند و حتی دولت آمریکا نزدیک به 100 هزار نیروی نظامی را از مراکز میانی کشور عراق به سمت مرزهای شرقی آن به حرکت درآوردند.
بعد از خطبههای 29 خرداد، اعلامیههای مشترکی از سوی موسوی و کروبی خطاب به دستگاه قضایی صادر شد. محمد خاتمی نیز در بیانیهای جداگانه به ادامه اعتراضات خیابانی صراحتاً یا تلویحاً تأکید کردند. آنان کماکان شورای نگهبان را متهم به جانبداری از یک کاندیدا و تقلب به نفع او کردند اما دعوت آنان به تظاهرات 30 خرداد چندان جمعیتی را گرد نیاورد ولی عناصر مرتبط با گروهکهای تروریستی که بعضی از آنان پس از دستگیری گفتند که اساساً در انتخابات شرکت نکردهاند به میدان آمدند. در این رو 7 نفر از نیروهای بسیجی پایگاه مقداد- در جنب دانشگاه شریف- با سلاح گرم به شهادت رسیدند، مرکز بسیج و مسجد لولاگر که در نزدیکی این پایگاه است به آتش کشیده شدند. این ماجرا هم تأثیر عمدهای در ریزش بدنه اجتماعی این جریان داشت ولی از آنجا که این جریان با کارگردانی مصطفی تاجزاده یک شبکه گلدکوئیسی 40 هزار نفره را در ایران راه انداخته بود که سهم تهران از این شبکه حدود 4500 نفر بود، اینها توانستند تجمعاتی را در مناطق مرکزی تهران برگزار نمایند.
مردم بار دیگر در تظاهرات روز قدس سال 88- شهریور- به میدان آمدند ولی این حضور جدی محور دفاع از قدس بود و بهره فتنهگران از خشم مردم محدود بود. ادامه فتنه در ماههای بعد هرچند رمق چندانی نداشت ولی فضای داخلی کشور و تصویر جهانی ایران را تحت تأثیر قرار داده بود. از سوی دیگر در روز عاشورا- 6 دی- جریان فتنه از خلاء ناشی از حضور مردم در هیأتها و تکیه ها استفاده کرد و خیابان انقلاب را به آشوب کشاندند و به ساحت حضرت ابی عبدالله اهانت کردند. مردم در واکنش به فتنهگران روز 9 دیماه به میدان آمدند و اجتماعی نزدیک به 4 میلیون نفر را به وجود آوردند.
معنا و مفهوم 9 دی
9 دیماه مقارن با روزی غیر تعطیل بود، ساعت تظاهرات هم سه بعدازظهر بود و از این رو با توجه به اینکه تظاهرات ملی در روز تعطیل برگزار میشود و قبل از ظهر به پایان میرسد، تظاهرات 9 دی یک رخداد ویژه به حساب میآید. از سوی دیگرتظاهرات 22 بهمن، روز قدس و ... شرکت در تظاهرات حالتی عادی و توأم با حضور اطفال و خانواده ها میباشد. حضور مردم هم نوعاً فاقد علامتهای خاص میباشد و در این تظاهرات حضور اصالت دارد نه شعار. از سوی دیگر شرکت مردم در تظاهرات نوعاً با زمینهسازی رسانهای و با دعوت شخصیتها و نهادها صورت میگیرد.
تظاهرات خودجوش 9 دی از همه این جنبهها دارای وجه تمایز بود چرا که از یک سو در ساعتی برگزار شد که کارمندان، کارگران و ... به کار اشتغال داشتند و کسبه و ... ساعت استراحت خود را سپری میکردند با این وصف شرکت در این راهپیمایی باید توأم با انگیزههای بسیار قوی میبود. مردم شرکت گسترده کردند و- تقریباً- همه کسانی که آمدند همان واجدین شرایط رأی بودند که حدود 7 ماه پیش در انتخابات شرکت کرده بودند. در واقع میتوان گفت همه کسانی که رأی داده بودند- اعم از اینکه به کاندیدای پیروز رأی دادند یا به کاندیداهای شکستخورده- به صحنه آمدند و به هیچ وجه از سر تفنن هم نیامده بودند بلکه صفوف کاملاً متراکم بود و همه بدون استثنا با خود علامتی حمل میکردند و به گرمی شعارهای جمعی را تکرار میکردند.
تقریباً هیچکس و هیچ نهاد رسمی دعوتی برای نظاهرات نکرده بود و تنها شورای هماهنگی تبلیغات اعلام کرده بود که مردم با تظاهرات 9 دی پاسخ هتاکی به حریم ولایت و ابی عبداللهالحسین در روز عاشورا را خواهند داد. شعارهای مردم کاملاً سیاسی و مستقیم و معنادار بود آنان سران فتنه را با استفاده از ادبیات زیارت عاشورا لعن میکردند و از آنان ابراز نفرت میکردند. تظاهرات نزدیک به سه ساعت به درازا کشید و موج جمعیت خیابان بزرگ انقلاب را از میدان امام حسین (ع) تا میدان آزادی را دربرگرفت و میتوان گفت این تظاهرات تنها با انبوه جمعیتی که در روز عاشورای 57 به میدان آمدند و یا جمعیت انبوهی که امام را تا بارگاه ملکوتیاش بدرقه کردند، قابل قیاس میباشد.
تظاهرات 9 دی بازتاب گستردهای در دو سطح داخلی و خارجی داشت. میرحسین موسوی که آشوبگران روز عاشورای تهران را «مردمی خداجو» خوانده بود، ناچار به عقبنشینی شد و در اطلاعیهای دولت برآمده از انتخابات 88 را به رسمیت شناخت. در مجلس، فراکسیون اصلاحطلب از آنچه در روز عاشورا رخ داده بود ابراز برائت کرد و با تظاهراتکنندگان 9 دی ابراز همبستگی نمود. در سطح بینالمللی هم مقالههای فراوانی به رسانههای غرب راه یافت که همه در این موضوع اشتراک داشتند «رهبری انقلاب از حمایت قاطع مردم برخوردار است و مخالفان نظام جایگاهی در میان مردم ندارند.»
درس های حماسه نهم دی
تظاهرات عظیم و کم سابقه 9 دی و نقشی که مردم در این حضور ایفا کردند، بخوبی نشان داد که کلید حل همه مسائل نظام و انقلاب و ایران در دست « مردم» است و از این رو توطئه هایی که با نادیده گرفتن این عنصر توأم است هرچند از پیچیدگی و پشتوانه های زیاد برخوردار باشد به جایی نمی رسد. همین عنصر بود که توطئه کودتای آمریکا در سال 57 که با حضور دو عنصر کلیدی الکساندر هیگ فرمانده ناتو و ژنرال رابرت هایزر فرمانده نیروی هوایی آمریکا با هدف ممانعت از پیروزی انقلاب اسلامی بود را باطل کرد و پس از پیروزی مانع به نتیجه رسیدن توطئه های سنگین پیاپی- در فاصله،، بهمن 57 تا 30 خرداد 60 گردید و تا امروز آن را باطل السحر گردانیده است.
درس دیگر نقش حادثه عاشورا در به وجود آمدن یوم الله 9 دی بود. تا پیش از ماجرای عاشورای 88، مقابله ی فتنه گران با دین و مبانی آن و مقدسات چندان باور پذیر نبود چرا که تعداد قابل توجهی از سران فتنه را روحانیونی تشکیل می دادند که سابقه ای هم در انقلاب داشتند و بعضی هم به بیت حضرت امام خمینی – سلام الله علیه- انتساب و یا رفت و آمد داشتند. طبعاً تمیز قائل شدن میان سابقه و وضع فعلی این ها برای متدینین تا حدی دشوار بود. در این میان یک حادثه ویژه نیاز بود تا فضا شفاف شود و غبار تردید کنار رود البته پیش از این وقتی در تظاهرات روز قـدس 88 عده ای از هـواداران فتنه شعار « نه غزه، نه لبنان» سردادند و یا در یک تجمع مرتبط با فتنه گران در روز 16 آذر 88 تصویر حضرت امام پاره و به آن بزرگوار جسارت شده بود، متدینین نگران شده بودند ولی نوعاً آن را بی ارتباط با سران فتنه ارزیابی می کردند. تا اینکه روز عاشورا فرا رسید و جریان فتنه تصمیم گرفت از غیبت مردم در خیابان انقلاب تهران به دلیل حضور متمرکز مؤمنین در حسینیه ها، مساجد، تکایا و هیئات استفاده نماید و تصویری بحرانی از انقلاب و نظام به خارج ارائه نماید در این میان سران فتنه هواداران خود را به تجمع در خیابان انقلاب دعوت کردند و رسانه های غربی بخصوص بی بی سی انگلیس تلاش گسترده ای برای شکل دهی به این تجمع دنبال کردند مثلاً بی بی سی در خبرهای صبح روز عاشورا عباراتی را تکرار می کرد: مردم از مراکز مختلف شهر راهی خیابان انقلابند، نیروی انتظامی اعلام کرده که مداخله نمیجکند. نیروهای بسیج نیز مخالفتی بـا تظاهرات خیابان انقلاب ندارند و رهبران معترضین هم هواداران خود را از هرگونه درگیری برحذر داشته انـد و هرچه به ساعت 10 صبح نزدیک تر می شد این شبکه که محوری ترین نقش در آشوب داشت گزارش می داد که از حضور پلیس و یا نیروهای بسیجی در خیابان انقلاب خبری نیست. در واقع هدف این بود که از یک سو با بی خطر خواندن تظاهرات روز عاشورا جمعیت زیادی را به میدان بیاورند و از سوی دیگر میدان را برای آشوب طلبی ضد انقلاب آماده نشان دهند. به هر ترتیب در روز عاشورا جمعیتی کمتر از 5000 نفر به خیابان انقلاب آمدند و در ایـن بین آنچه از آن خبری نبود تـجمع و تظاهرات مسالمت آمیز بود. حوالی ساعت 5/11 صبح که آتش سوزی ها، تخریب بانکها، حمله به مغازه ها و اموال عمومی به اوج خود رسید تلویزیون بی بی سی و ... با پخش مستقیم این صحنه ها، تصویری از یک شهر جنگ زده را از پایتخت ایران به نمایش گذاشتند. ظهر عاشورا که زمان شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین- علیه السلام- است تبدیل شد به صحنه آتش زدن علم ها و علامت های بزرگداشت عاشورا و فتنه عمق ماهیت خود را نشان داد و تردیدها را برطرف کرد. و در این میان هیچکدام از سران داخلی فتنه نه تنها واکنش منفی به موضوع نشان ندادند و از بی حرمتی به امام حسین (ع) برائت نجستند بلکه یکی از آنان- میرحسین موسوی- اهانت کنندگان به ساحت سیدشهیدان علیه السلام را « مردمی خداجو» لقب داد.
سه روز پس از حوادث روز عاشورای 88 با فراخوان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی حداقل چهار میلیون نفر از مردم تهران در عصر یک روز غیرتعطیل – 9 دی- به خیابان آمدند و مشابه این تجمع در این روز یا یکی دو روز پس از آن در اکثر شهرهای ایران برگزار شد و طومار فتنه گران را درهم پیچید. بدون تردید بدون بروز این خبط بزرگ سران داخلی و خارجی فتنه، پرده برداری از ماهیت فتنه ای که حدود 8 ماه کشور را بشدت درگیری کرده بود، به راحتی امکان پذیر نبود اما خط خون حسین بن علی – صوات الله علیه- بار دیگر اردوگاه یزیدیان و امویان آنان را برملاء کرد.
چشم انداز وسخن پایانی
نمی توان گفت فتنه گران برای همیشه محو شده اند و نیز نمیجتوان ریشه های تاریخی این جریان برای منحرف کردن نظام که در بعد خارجی از سفر هایزر و در دی ماه 57 آغاز می شود و در بعد داخلی از تلاش برای مسلط کردن عناصر وابسته ای نظیر شاپور بختیار شروع می گردد را نادیده گرفت. مهم ترین ویژگی این جریانات استفاده از «فرصت های نظام» است و در میان فرصت ها، « انتخابات» موقعیت ممتازی دارد. فتنه گران بارها از انتخابات استفاده کرده و در اکثر موارد به موقعیتججهایی هم رسیده اند. از نظر آنان انتخابات از یک طرف فرصتی است تا جمهوری اسلامی، مردمی و آزاد بودن خود را به جهان و مخالفان نشان دهد و از این رو ناچار است گارد خود را در برابر مخالفان تا حد زیادی باز کند و حضور آنان را بپذیرد و از طرف دیگر انتخابات فرصت تبلیغاتی فراهم می آورد تا در این فضا مخالفان انقلاب و نظام بتوانند حرف خود را بدون هزینه بزنند و حتی از تریبون های نظام هم استفاده نمایند. علاوه بر این دو دلیل، از آنچه که حضور رسانه ای مخالفان نظام در تریبون های رسمی و غیر رسمی داخل کشور نوعی وجاهت و مشروعیت – و قابل قبول بودن- را به ذهنیت جامعه متبلور می کند، سربازگیری آنان را تسهیل می نماید. با این وصف فتنه گران حتی اگر به ظاهر حضور در انتخابات را تحریم کنند و یا بدون تحریم، اعلام کنند که لیست ارائه نمی دهند و یا شعار عدم آزادی در انتخابات را سردهند، بازهم به صندوق های رأی بعنوان « طعمه ای بی بدیل» نگاه می کنند و در صدد برمی آیند که عوامل شناخته یا ناشناخته خود را از آنها بیرون بیاورند.
در مورد انتخابات اسفند 90 علاوه بر این ها، فتنه گران از « فرصتی تاریخی» و « بی بدیل» حرف زده اند سیدمحمدخاتمی و سیدمحمد موسوی خوئینی ها اعلام کرده اند که اگر ما این انتخابات را تحریم کنیم و یا از آن کناره گیری نمائیم، برای همیشه حذف شده و به سرنوشت نهضت آزادی مبتلا می گردیم. فتنه گران تا چند ماه قبل با این تحلیل که فشارهای خارجی، نظام را وادار به روی خوش نشان دادن به عوامل فتنه 88 کرده تا با کمک آنان مانور وحدت را به رخ بکشد، شروع به شرط گذاری برای نظام کردند. یکی از آنان گفت شرایط رفع مشکل همان است که در خطبه 26 تیرماه 88 تهران گفته شد، یکی دیگر گفت نظام سلامت انتخابات و آزادی آن را تضمین کند، دیگر از لزوم تغییر قانون انتخابات و شکل گیری ناظران بی طرف و خلع ید شورای نگهبان و وزارت کشور در پای صندوقججهای رأی حرف زد اما عاشورای امسال بار دیگر ابهام زدایی کرد وقتی گزارش حادثه عاشورای 88 بـار دیـگر در ایـام متصل به عاشورای امسال از صدا و سیما پخش شد، این ها از اشتباه خود بیرون آمده و بیانیه ای مبتنی بر «عدم ارائه لیست» صادر کردند. البته منظور فتنه گران این نیست که عناصر خود را برای رسوخ در مجلس دهم اعزام نمی کنند. آنان حتی ممکن است لیست غیر رسمی هم ارائه کنند و یا از نامزدهای نزدیک به خود حمایت نمائید. در این بین باردیگر این تحرکات حقیرانه باید توسط همان مردمی که آفریننده 9 دی بودند و با استفاده از همان فرهنگ عاشورایی و حضور گسترده خود در انتخابات مجلس نهم به سنگ کوبیده شود. انشاء الله